پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

سیاست ها و سیاست گذاری مسکن در اندیشه امام خمینی و جمهوری اسلامی ایران

کارکرد آمارهای انحرافی در پیدایی فاجعه مسکن

جماران ـ آنچه که در پی می آید دومین بخش از گفت و گوی تفصیلی خبرنگار پایگاه اطلاع رسانی جماران با دکتر بیت الله ستاریان، کارشناس اقتصاد مسکن و عضو هیأت عملی دانشگاه تهران است که به بررسی پیشینه سیاست گذاری مسکن در جمهوری اسلامی ایران و تحلیل سیاست های مورد تاکید امام خمینی در این زمینه می پردازد.


برخی واگذاری های زمین در مقطع نخست انقلاب را بی رویه و سیاستی اشتباهی توصیف می کنند، نظر شما در این مورد چیست؟
آنچه که در منطق امام ما می توانیم ببینیم؛ تأکید و تمرکز بر ایجاد یک حرکت اجتماعی و همسویی سه قوه برای حل مسئله و تأمین نیاز مسکن باقی مانده از قبل از انقلاب است. که در این زمینه موفق هم عمل می کند و مسئله مسکن در ابتدای انقلاب می شود. یعنی ما کمبود مسکن قبل از انقلاب را در سال های نخست پس از پیروزی انقلاب حل می کنیم. طبیعی است که نحوه این تأمین نیاز از سوی مجلس و دولت طراحی و سیاست گذار می شود. ایشان در این زمینه از سیاست های دولت و مصوبات مجلس حمایت می کرد. ما در بحث واگذاری ها از یک سو با مسئله توسعه شهر مواجهیم از سوی دیگر با این مسئله مواجهیم که وقتی زمینی وارد محدوده شهر می شود چه تکلیفی بر آن زمین حاکم می شود. اولا اتفاقی که آن موقع افتاد این بود که زمین هایی را در سطح وسیعی واگذار کردند که در داخل شهرها بود. از این جهت کوچ و مهاجرت از شهرستانها به داخل شهرهای بزرگ افزایش یافت. ضریب توسعه شهرهای بزرگ ما بیشتر شد. این تنها صدمه ای بود که به دنبال این سیاست وارد شد. ولی این سیاست به هر حال نیاز به مسکن را در سطح کشور حل کرد و تأثیر مثبتی در روند تأمین مسکن کشور داشت؛ مشکل مسکن در شهر یا روستا به هر حال باید حل می شد. مشکل کمبود مسکن به مراتب مشکلی بزرگ تر مشکل توسعه شهرها و مهاجرت است. ما از تأمین نیاز مسکن یک کشور سخن می گوییم و این نیاز تنها مسئله شهر یا یک شهر خاص نیست. البته امام خمینی همزمان سیاست هایی جدی درباره توسعه روستایی و بخش کشاورزی را به دنبال تأسیس وزارت جهاد دنبال می کند. ضمن آنکه مسئله مهاجرت تنها با محدود کردن شهر حل نمی شود؛ چنانکه وقتی تهران محدود شد؛ روستاهای بسیار زیادی در حاشیه شهر تهران به ویژه در منطقه شهریار و باغستان تبدیل به شهر های چند ده هزار نفری شدند و روند مهاجرت ادامه یافت.

آمار نیاز مسکن ما همواره مورد اختلاف نظر و در ابهام بوده است؛ این آمار را در شرایط کنونی چگونه ارزیابی می کنید؟

در سال 1387 برای مسکن مهر. 4.5 میلیون نفر ثبت نام کردند. این با وجود عدم ثبت نام از بند ج و کسانی بود که به طریقی قبلا مسکن خریده بودند یا از وام مسکن استفاده کرده بودند. با اینکه کسی که زمانی زمین گرفته ممکن است زمینش را از دست داده باشد و باز هم نیازمند مسکن باشد. ما باید سالانه یک میلیون و دویست هزار واحد مسکونی هم تولید می کردیم. از طرف دیگر سالانه 650 تا 700 هزار خانوار ثبت ازدواج داشتیم. از سال 83 تا 93 اصولا باید 10میلیون ثبت ازدواج داشته باشیم. یک ضریب تخریب و یک ضریب استهلاک داریم. 2.5 درصد ساختمان های ما باید نوسازی شوند. اگر 2.5 را در 17 میلیون ضرب کنیم نزدیک 400هزار واحد مسکونی می شود. زلزله و سیل حوادثی هستند که ضریبی را برای این ها باید پیش بینی شوند. البته بعضی مواقع ضریب این ها در درون همان ضریب استهلاک و تخریب پیش بینی می شود. با این محاسبات نزدیک 200 هزار واحد مسکونی هم جزو ضریب تخریب محسوب می شود. علاوه بر این ضریب خانه خالی و دخیره هم به اینها اضافه می شود. در کل نزدیک یک میلیون و دویست تا سیصد هزار واحد مسکونی در سال باید تولید می کردیم. در سال 1387-تا1389جمعا یک میلیون واحد مسکونی توسط بخش خصوصی و دولتی تولید نشده است. الان نزدیک5. 5 تا 6 میلیون واحد مسکونی در سال 93 کسر داریم. و تا اوایل سال 94 نزدیک به7 میلیون واحد کسری واحد مسکونی خواهیم داشت. یعنی 20 تا 25 درصد کل خانوارهای کشور. وقتی 25 درصد خانوارهای کشور در یک فضای نامطلوب مسکونی زندگی کنند، دیگر نمی شود برای این جامعه ارکان توسعه را تعریف کرد. در این وضعیت جامعه باید درگیری های خود را با انبوه ناهنجاری های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی ناشی از این بحران مسکن حل کند. این فرایند، فرایند وحشتناکی برای جامعه خواهد بود. برای اینکه مسکن موضوعی نیست که بتوان از آن به راحتی گذشت و توجیه کرد، یا صورت مساله را پاک کرد.

پس مشکل کجاست که با وجود داشتن اراده برای بهبودی وضعیت مسکن بعد از 35 سال به گفته شما هنوز با کمبود مسکن و پدیده هایی چون کپرنشینی نوین یا شبه کپرنشینی مواجه هستیم؟
ما تقریبا با عوارض معضلات بعد از انقلاب مواجه هستیم. در دهه نخست انقلاب با تأکید فراوانی که امام خمینی بر حل مسئله مسکن دارد. ما معضلات حوزه مسکن قبل از انقلاب را تقریبا حل کرده ایم و کمبود مسکن به جای مانده از آن دوره جبران می شود. اما در بازه سالهای 55 تا 65 دوره ای که 8 سال آن در دوره پس از انقلاب بود. در این دوره در عرض 10 سال نزدیک به 20 میلیون به جمعیتمان اضافه شد. همان موقع باید بدنه کارشناسی ما هوشمندانه به مسوولین اجرایی ما برنامه سال 85-95 را می داد. تا اینکه بدانند این قشر متولد شده تا 35 -40 سالگی نیازمند مسکن خواهند بود. بدنه کارشناسی ما سکوت کرد. این سکوت دو وجه داشت. یک، سکوت با انگیزه ضد انقلابی بود و دو، سکوت از روی نادانی بود. بیشترین نقد من به بدنه کارشناسی ما است. کارشناسی ما هوشمندانه عمل نکرد و آن بخش از کارشناسان که هوشمندانه عمل کردند مغرضانه و با انگیزه ضد انقلابی عمل کردند. و این زنگ خطر را به هیچ وجه به گوش مسئولان نرساندند. من اولین مطالعات و تحقیقاتم را در حوزه مسکن در زمان دوره اول خاتمی به ایشان منتقل کردم. که وضعیت مسکن را این خطر تهدید می کند و از سال 1380 به بعد گربیانگیر مشکلات وسیعی در این حوزه خواهید بود. و الان همین اتفاق افتاده و تقریبا مجبور می شویم که مسکن را از سبد خانوار خارج کنیم.

شما با قاطعیت از انگیزه های ضد انقلابی در برنامه ریزی مسکن سخن می گویید؟
اینکه فکر کنیم دشمن ما یک دشمن کودن است،اشتباه بزرگی است.

یعنی تا این حد که برای مسکن ما هم نقشه و برنامه داشته باشد؟
مسکن خیلی مهم است. مسکن ممکن است یک جامعه را به چالش هایی بکشاند که هیچ حرکت سیاسی نتواند آن کار را انجام دهد. مسکن عامل انقلاب است. پس موضوع مهمی است که به راحتی می شود مدیریت اش کرد. به راحتی هم می شود اذهان را فریب داد و صورت مساله را مخفی نگه داشت. اینکه ما مفهوم شیطان بزرگ را بگیریم و مفاهیم و زوایای مختلف آن را نفهمیم این یک اشتباه است. با ما هوشمندانه برخورد می شود نه احمقانه! در حالی که مسوولان ما در آن دوره تجربه کافی نداشتند باید بدنه کارشناسی ما به آنها مشورت می داد. اما باید ببینیم که بدنه کارشناسی چه توصیه هایی برای مسوولین ما داشته است. برخی از برنامه های کارشناسی که ارائه شد و در مجلس هم تصویب شد می بینیم که توصیه های کارشناسی ضد انقلابی است.

می توانید مصداقی از این موارد را بیان کنید؟
از انواع طرح های مسکن که ارائه می شد تا مساله انتقال پایتخت اخیرا که مطرح شده از این قبیل هستند. تفکری بود که کاملا مسوولان را به مسیری با هدفی دیگر هدایت می کند. این بدنه کارشناسی هیچ وقت طرحی را نداده است که از نهادی علمی برخیزد. وزارت راه و شهرسازی و مسکن هیچ گاه نیامده از بدنه کارشناسی داخل که کاملا اعتقاد به ملیت و توسعه کشور دارند، استفاده بکند. اینها در حقیقت از کارشناس های خاص در جاهای خاص و از افراد خاص استفاده کرده اند. اگر مسکن ما به این روز افتاده می بایست همان روز به فکر برنامه ریزی برای تولید مسکن این جمعیت می بودیم. این 20 میلیون نفری که یک دفعه به جمعیت کشور اضافه شدند اینها چه کار باید بکنند و چه بلایی سرشان باید بیاید. یک میلیون واحد مسکونی ساختن الان نزدیک به 10 درصد کشور را باید بسازید.

به نظر شما این مقدور است؟
اصلا ممکن نیست. ساختن یک میلیون واحد مسکونی نزدیک به 400 هزار میلیارد تومان گردش نقدینگی می خواهد.

به نظر شما زیرساخت های افزایش تولید مسکن متناسب با سیاست های تشویقی افزایش جمعیت که اخیرا مطرح می شود به اندازه ی کافی فراهم شده است؟ یعنی اگر این افزایش جمعیت را داشته باشیم زیرساخت های لازم برای تهیه مسکن این جمعیت را می توانیم فراهم کنیم؟
افزایش یا کاهش جمعیت در اینجا اصلا مسئله نیست. اگر برنامه باشد ایران می تواند برای افزایش جمعیتش برنامه ریزی مسکن داشته باشد. ما منابع نزدیک به یک میلیارد نفر از جمعیت جهان را زیر پای خودمان داریم. 14درصد نفت کل جهان زیر پای شماست. 17درصد کل گاز دنیا زیر پای شماست. طلا،مس و سایر منابع در کشور هست. پس می توان برنامه ریزی کرد. به شرطی که برنامه ریزی شود. ولی بدون برنامه نصف جمعیت فعلی را هم نمی شود سیر کرد. هر چیزی نیاز به برنامه دارد. چطور می شود در یک کشور بسیار کوچک که تراکم آن 5برابر کشور ماست خوب و راحت زندگی می کنند.

مساله مخفی نگه داشتن مساله مسکن در آمارها را چگونه تحلیل می کنید؟
آمارها در سال 1375 یک جلوه ای از خود را نشان داد. در آن تاریخ ما فهمیدیم که با چه آماری مواجه هستیم. از آن تاریخ به بعد بود که مساله آمار به چالش کشیده شد. در زمان دولت آقای هاشمی، چون این مساله را به 20 سال بعد مربوط می دیدند، مساله آمار زیاد مطرح نشد. در دولت آقای خاتمی موضوع مطرح شد و خیلی هم بحث برانگیز شد. ولی برای برنامه ریزی فرصت کافی پیدا نکردند تا اینکه دولت تغییر کرد. زمان دولت نهم و دهم با موضوع مسکن کاملا سیاسی برخورد شد. به جای اینکه به خود مساله مسکن بپردازند از آن برداشت کاملا سیاسی کردند. وقتی موضوع مسکن مهر مطرح شد؛ نخست به نظر می رسد کردم یک برخورد کاملا هوشمندانه و عاقلانه بر اساس قانون اساسی، خدمات مربوط به حوزه مسکن را که به عهده دولت است در درون یک کادری، با سیاست گذاری و اعمال سیاست در اختیار مردم قرار می دهند. اما به مرور طرح مسکن مهر به شکل مسکن بی مهر و با اهداف دیگر پیگیری شد. خود دولت وارد اجرا شد و خود دولت دخیل در کار شد و به شدت، تبلیغی با قضیه برخورد کرد. با مسکن مهر به شکل ژورنالیستی و مطبوعاتی برخورد کردند. برای افتتاح 1000 واحد درجایی را در بوق و کرنا می کردند. و در انتها 200 تا 250 هزار واحد کل مسکن مهر تحویلی دولت بود. یعنی وعده یک میلیون واحد مسکونی در سال که داده می شد در کل دوره اجرایش در دولت قبلی 250 هزار واحد مسکونی را تحویل دادند. در واقع بعد متوجه شدیم که می خواستند برای یک دوره طولانی مسکن در رکود برود تا هم از این موضوع برداشت سیاسی شود. و هم اپوزوسیون هایی که همیشه در بخش ساختمان سرمایه گذاری می کنند زمین گیر شوند. چون اقتصاد ما دو بخش داشت. بخشی اقتصاد نفتی و بخش دیگر اقتصاد ساختمان. تقریبا معادل هم و به صورت شانه به شانه همیشه حرکت کرده بوده اند. صنعت نفت 90 درصد دولتی بود و 10 درصد خصوصی. برعکس صنعت ساختمان 90درصد خصوصی بود و 10 درصد دولتی. بخش صنعت ساختمان همیشه پایگاه اپوزوسیون های حکومتی بودند. این موضوع برای قبل از انقلاب و بعد از انقلاب هم صادق است. یعنی وقتی راست سرکار می آمد،چپ در بخش ساختمان سرمایه گذاری می کرد. وقتی هم چپ سر کار می آمد راست ها می رفتند و در بخش ساختمان سرمایه گذاری می کردند. مسکن مهر ابزاری شد که مسکن را برای سالها تا انتخابات دوره قبل و حتی این دوره در رکود نگه دارند. روش هم کاملا روشن بود. آن 10 درصدی که در اختیار دولت بود را چنان بزرگنمایی کردند و در بوق و کرنا کردند که آن 90 درصد بیل و کلنگ را زمین گذاشتند و رفتند و سرمایه هایشان را خارج کردند. از آن 90 درصد بخش خصوصی بیشتراز 85 درصد،خرده سازنده هستند. تنها 11 درصدشان هستند که انبوه ساز هستند و با فکر و اندیشه اقدام به ساخت و ساز می کنند. به قول خودشان و بنا به شنیده ها همه اپوزوسیون های سرمایه گذار در بخش ساختمان را زمین گیر کردند.

به نظر شما اجرای طرح مسکن مهر باید کلا به بخش خصوصی واگذار می شد؟
اساسا در هیچ جای دنیا دولت نتوانسته است بیش از 10 درصد در بخش ساختمان وارد شود. در دولت های کمونیستی هم بیش از 20 درصد نتوانسته اند در بخش ساخت و ساز مسکن موفق شوند. در سیستمهایی که همه چیز دولتی بود هم نتوانستند بیش از این وارد عمل شوند و از بخش خصوصی هم استفاده می کردند و کمک می خواستند. در حالی که ضد سرمایه هم بودند.

این مشارکت و دخالت بیش از حد دولت در مسکن و ساختمان چه عواقبی داشت و چه تاثیری بر بخش خصوصی داشت؟
در نهایت این اتفاق افتاد که در نتیجه سهم دولت بر خلاف میزان حضورش به بیش از 10درصد نرسید. از سویی قدر مطلق را پایین آورد و از سوی دیگر تعداد تولید را به 20 هزار تا30 هزار تا کاهش داد. ولی در سالهایی که ما 700 هزار واحد مسکن تولید می کردیم،دولت هم 40-45 هزار تا تولید می کرد و سهمی نزدیک به 8-7 درصد در تولید داشت در مقابل 93 درصد تولید بخش خصوصی. ولی حالا که تولید به 10 درصد نرسید و نهایتا 25هزار واحد تولید شد این طرف هم 300هزار واحد تولید کردیم. این مشی باعث شد که قدر مطلق هم پایین بیاید. پس ساختار این اجازه را نمی دهد که دولت بتواند بیش از این مقدار را تولید کند. الان حتی بخش خصوصی هم نمی تواند بیشتر از 700-800هزار واحد را در ایران بسازد. چون ناتوان است و ناتوان تر شده است. چون ما انبوه ساز نداریم و فقط اصطلاح انبوه ساز را داریم. دولت می بایست از ده سال پیش،با حمایت از انبوه ساز،انبوه ساز توانمند تولید می کرد. انبوه سازی که بتواند10 هزار تا واحد مسکونی را در یدش بگیرد و خودش طرحش را بدهد و منابعش را تامین بکند و بسازد و تحویل بدهد.

به هر حال دولت فعلی طرح نیمه تمامی به نام مسکن مهر مواجه است،چه سیاستی را باید اتخاذ کند و چه رفتاری را نشان بدهد که کاستی های این طرح جبران شود؟یا به عبارتی دیگر تدبیر یک کارشناس مسکن در این بخش چیست؟
باید برای هر پروژه اش یک نسخه بپیچند. برای مسکن مهر کل کشور نمی شود یک نسخه پیچید. برای هر پروژه اش باید یک نسخه مجزا پیچید. بعضی ها را باید تخریب کرد. بعضی دیگر را که زیرساخت هایی از جمله راه و مدرسه و . . دارند را می توانند تکمیل کنند. بعضی ها را که در مرحله فونداسیون است ولی مطالعات خوبی روی آن انجام نشده است و مقرون به صرفه نیست بهتر است که از ادامه پروژه در آن جا منصرف شد. در واقع چنین وضعیتی بر مسکن مهر حاکم است. و نمی شود رفتار واحدی را با پروژه های مسکن مهر داشت. خیلی از پروژه های مهر آماده است و تکمیل شده است ولی مردم حاضر نیستند در آن مجتمع های مسکونی سکونت داشته باشند. چون مکان یابی و مطالعه مناسبی انجام نگرفته است. اصلا بعضی پروژه ها فاقد زیرساخت هستند. مثلا امکان انتقال آب به آنجا وجود ندارد. این ها خیلی مهم هستند. باید برای احداث شهرک ها و سکونت گاه ها اینها مطالعه شوند. مثلا هزینه حمل و نقل از شهرکی به داخل شهر بیشتر از هزینه سکونت در شهر نباشد.

می توانید نمونه ای از مواردی که باید تخریب شوند را بیان کنید؟
خیلی زیاد است . مثلا در اطراف مشهد یا همین اطراف تهران نمونه هایی داریم که باید تخریب شوند.

از بعد استحکام چطور؟ اصول مهندسی و نظارت بر استحکام خوب رعایت شده است؟
بحث استحکام مطرح نیست . بحث این است که بسیاری از این پروژه ها پروژه های غلطی هستند. هزینه های دراز مدت بعضی از این پروژه ها چند برابر هزینه اجرای خود این پروژه هاست.

چرا تولید همین مقدار مسکن در این سالها با عنوان مسکن مهر نتوانسته است در کنترل بازار مسکن مؤثر باشد؟
چون تولید مؤثر نداشته ایم. چون خیلی از این مسکن های تولید شده قابل سکونت نیستند. خیلی از این واحد های مسکونی به خانه های تیمی و پایلوت تبدیل شده اند. چون مطالعه مناسبی برای حضور شهر در آنجا انجام نشده است. مسکن مهر یک معضل کوچکی است در کنار معضل مسکن کشور. الان در وضعیتی قرار می گیریم که که خیلی از خانوارهای ما اسکان غیر رسمی و شبه کپرنشینی داشته باشند. و این بسیار خطرناک است. آسیب های اجتماعی،ناهنجاری ها،کشمکشها،عوارض بسیار خطرناک را در پی خواهد داشت. هزینه ای که برای مقابله با عوارض ناشی از نبود مسکن مناسب برای افراد جامعه از جانب دولت باید شود در بعضی مواقع بیشتر از ساخت خود مسکن است. اگر از روانشناس ها آماری بگیریم و کسانی که به روانشناس ها مراجعه می کنند و می توانند مراجعه بکنند را تحلیل کنیم می توانیم ببینیم که چند درصد آنها دارای مسکن یا فاقد مسکن هستند. بالای 65-70درصد اینها فاقد مسکن هستند. یا در اجاره های بدی هستند. از زندان های داخل کشور آمار بگیرید،ببینید چند درصد از زندانیان از مسکن برخوردار بوده اند؟! هزینه این نابسامانی ها را چه کسی می دهد؟! یک انسانی که می توانست درس بخواند،مطالعه کند و در بخشی می توانست خدماتی به جامعه و دولت بدهد حالا به معضلی برای دولت و جامعه تبدیل شده است. هم انسان را از دست داده ایم و هم سرمایه هایی را که برای این انسان خرج کرده ایم را از دست داده ایم. و هم داریم هزینه می کنیم که این انسان به جامعه برگردد.

در سطح کلان معضل مسکن علاوه بر مسائل اجتماعی،مسائل سیاسی و امنیتی را هم تحت تاثیر قرار می دهد؟
وقتی 20-25 درصد جامعه با مشکل مسکن مواجه اند. یعنی از هر چهار خانوار یک خانوار از لحاظ سرپناه و مسکن مختل است. جامعه ای که 20 درصد آن کپرنشین و بی سرپناه باشد نمی تواند جامعه ای پایدار باشد. نمی دانم می توان این موضوع را مطرح کرد یا نه؟! فرض کنیم اگر هجومی از جانب همین 20 درصد کپرنشین به داخل شهر انجام شود،کدام نیرویی می تواند در مقابل این هجوم بازدارنده باشد و مقاومت کند؟! اگر 3-2 درصد باشد می شود موضوع را جمع کرد. دولت ها از هر شکل و فرمی باشند در شرایط مشابه با این مشکل مواجه خواهند شد.

شما مطالعات و تحلیلهای آماریتان را در چه زمانی منتشر کردید و در اختیار دولت و بخش سیاست گذاری مسکن قرار دادید و چه نتیجه ای گرفتید؟
من بعد از اینکه دوره دکتری را تمام کردم و برگشتم به کشور مطالعاتم را در این حوزه شروع کردم. حدود سال 73 بود و در عرض 5-4 سال مطالعاتم را تکمیل کردم. و در سال76 اولین گزارش را تقدیم دولت آقای خاتمی کردم. آن زمان آقای مظاهری مشاور آقای خاتمی بود که بعد وزیر اقتصاد شد. رسما چند بار به ایشان نوشتم و ایشان هم به وزیر مسکن وقت و به هئیت دولت انعکاس دادند. با اینکه آقای مظاهری جدی پیگیر بودند ولی از بدنه کارشناسی وزارت مسکن پاسخی نگرفتیم. آقای مظاهری فرصت بیشتری داشتند تا اینکه برای ایشان صورت مساله را مطرح کنم. بدنه کارشناسی وزارت مسکن اوایل خیلی مقابله کرد. در چند برنامه تلوزیونی در این باره بحث شد. وزارت مسکن همیشه در این مورد که مشکل بزرگی پیش رو دارد امتناع می ورزید.

آمارهایی که در طرح جامع مسکن با توجه به سرشماری سال 85 لحاظ شده بود آن زمان مورد انتقاد شما قرار گرفته بود. شما معتقد بودید که آمار با واقعیت های جاری منطبق نیست. در سرشماری جدید این آمار در چه وضعتی قرار دارند؟
آمار سرشماری سال 90 هم مثل سرشماری سال 85 است. برای اینکه نوع نگرش و نوع آمارگیری طوری است که می خواهند به ارقام و اعدادی برسند. از اهداف سازمان های جاسوسی در دنیا بعد از سیستم نظامی و مراگز اطلاعاتی و امنیتی کشورها مراکز آمار آنهاست. یعنی یکی از جاهایی که می خواهند در آنجاها نفوذ کنند و در آن دخل و تصرف کنند، مراکز آمار است. نمی دانم چرا در مورد آمار، ما این قدر سهل انگاری می کنیم. وقتی آمار درست نباشد برنامه ای که بر اساس آن آمار تهیه می شود برنامه اشتباهی خواهد بود. وقتی برنامه اشتباه باشد نتیجه و فرجام بدی خواهیم گرفت.

با ابهاماتی که در آمار وجود دارد؛ شما اطلاعات خود را چگونه به دست می آورید؟
ما سعی می کنیم در مطالعاتمان آمار را از چندین جهت و چندین جا بررسی کنیم. از روشهای معکوس و ضربدری برای پایین آوردن ضریب خطا استفاده می کنیم. برای اینکه بدانیم چند درصد از این امار درست است و چند درصد نادرست. ولی امیدوارم مسوولان خودشان امار واقعی با خطای کم را در اختیار داشته باشند.

اختلاف آمارهای واقعی با آمارهایی که در طرح جامع بود در چه حدی بود؟
آمارهای ارائه شده در طرح جامع مسکن با آمارهای واقعی که با آنها مواجه بودیم حدود 110 درصد اختلاف داشتیم. یعنی حدود 48 در صد آنچه که واقعیت بود.

ادامه دارد...

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.