آیدین آغداشلو‌، هنرمندی است که نیازی به معرفی ندارد. او درحیطه نقاشی، هنرمندی چیره دست و سرشناس است و علاوه بر نقاشی، تا امروز در وادی‌های دیگری چون نویسندگی، نقد فیلم و طراحی هنری نیز دست داشته و آثار خوبی ارائه کرده است. وی از سن پنج سالگی به نقاشی روی آورد و در چهارده سالگی نقاشی هایش در کتاب های درسی چاپ می شد.او که مدرس نقاشی و تاریخ هنر نیز هست تا کنون به انتشار کتاب هایی چون «تک چهره‌ها»؛ «آقا لطفعلی صورتگر شیرازی»، «سال‌های آتش و برف»و...نیز پرداخته است. اخیرا نمایشگاهی مشتمل بر تعدادی از آثار او که متعلق به مجموعه «خاطرات انهدام»است در دبی به معرض نمایش گذاشته شده است. آنچه در پی می‌آید حاصل گفت وگوی ما با این هنرمند پیشکسوت پیرامون این نمایشگاه است.

«خاطرات انهدام»شما از پانزده مهرماه در دبی به معرض نمایش گذاشته شده است. با خلق چنین مجموعه‌ای قصد داشتید چه پیامی را به مخاطب منتقل کنید؟
این مجموعه که در دبی به صورت یک نمایشگاه در مجتمع گالری های دبی افتتاح شدهَ،بخشی از کل مجموعه «خاطرات انهدام» است که در طول شاید چهل و پنج سال گذشته به تدریج کار کرده ام.شروع خلق آثار این مجموعه را از نمایشگاه اول من در

سال 1354 در تهران می توان سراغ کرد که تا امروز هم ادامه پیدا کرده است.این مثل هر دوره ای از کار هنرمند، توضیح مشخصی ندارد.یک دوره هنری یا حتی یک اثر هنری مثل جدول کلمات متقاطع نیست که هرستون آن یک پاسخ داشته باشد.اگر این طور بود وقتی پاسخ آن پیدا می شد کسی دیگر به آن برنمی گشت.پس هر اثر هنری در واقع لایه لایه است.

و در برهه های مختلف زمان می توان نسبت به یک اثر برداشت های مختلف کرد؟
همین طور است. اصلا رمز ماندگاری اش دراین است.به همین خاطر است که واقعا توضیح مشخصی برای این آثار ندارم.شکل گیری این مجموعه برمی‌گردد به علاقه شخصی من نسبت به آثار خوشنویسی.در جوانی، مجموعه آثار خوشنویسی را جمع می کردم،خط های قدیمی و هرچیز نفیس دیگری که از حیث اقتصادی از عهده ام بر
می آمد.نمونه هایی که مچاله یا پاره پاره ولی گرانبها بودند را می خریدم و مرمت می کردم.از آنجا بود که هم مرمت کار شدم و هم با این آثار ارتباط نزدیکی برقرار کردم. حس کردم این نمونه‌های زیبا در اثرگذشت زمان و جفای روزگار این طور مچاله شده اند و این زیبایی مچاله شده برای من زمینه حسی خیلی خاصی را به وجود آورد که آن را در نقاشی‌هایم آوردم.یعنی نمونه‌هایی که زمانی زیبا بودند ولی حالا به خاطر جفای روزگار،زشت وچروکیده شده اند.این درباره آثار هنری بود که بعدها در زمینه‌های مختلف کار کردم.

یعنی به این ترتیب، شما «خاطرات انهدام» را که از دهه پنجاه آغازکردید تا امروز ادامه دادید؟
همین طور است و بعد که به دوره های دیگری رفتم،نقاشی های دوره رنسانسی را شروع کردم که این نقاشی ها را اجرا می کردم و بعد از آن ضایع و خراب

می کردم.بنابراین، این حس کلی هنوز هم هست.هنوز هم مرمت می کنم و افسوس می خورم و دریغ دارم ازاین که یک اثر هنری تبدیل به شی مچاله شده و پاره پاره
می شود.این مسئله در ذهن من گسترش یافت و این ها در حقیقت،سمبل و نماد آن روندی شده اند که انسان طی می کند.یعنی گذار از دوره جوانی و طراوت به سمت سالخوردگی و چروکیده شدن.

آیا می توان نتیجه گرفت که شما در «خاطرات انهدام» اشیاء را استعاره ای از انسان قرار داده اید؟
حتما.اشیاء همیشه بهانه هستند و هرچقدر سن خودم بیشتر شد و این اتفاق درباره خودم یعنی گذر از جوانی و رفتن به سوی سالخوردگی افتاد این استعاره هم شخصی تر شد.


باز هم یک سوال درباره «خاطرات انهدام».برداشت شخصی من به عنوان یک مخاطب ساده در مواجهه با آثار این مجموعه به ویژه آن تابلوهای شما
که بشقاب ها درهوا معلق مانده و لب پر شده را تصویر کرده اید این است
که قصد داشته اید دراین مجموعه به منسوخ شدن سنت های خوب گذشته،گذار جامعه سنتی به سمت مدرنیزه شدن،زندگی دیجیتالی و فست فودی امروز اشاره داشته اید
.

حتما همین طور است.در واقع، این ها به آن قسمتی معطوف هستند که حسرت از بین رفتن زیبایی ها و ارزش های گذشته و معنای گذشته را بازگو کرده ام.اما این را هم اضافه کنم که با خلق این مجموعه،تقابل و مخالفتی با جهان مدرن و ماشینی نداشته ام.چون که به نظرم جهان ماشینی هم می تواند زیبا باشد که هست. در همین زمان معاصر،کسانی که اتوموبیل های زیبا را طراحی می کنند،اثر هنری معادل اثر هنری که در گذشته بوده را به وجود می آورده اند.این ها، طراحان برجسته ای هستند.پس به صرف مدرن بودن،چیزی بی معنی و زشت نیست.ولی آن معنا نسبت به بی اعتنایی و افسوس حس های خوب گذشته بیشتر در میان بوده است.نکته اصلی که من همیشه درباره اش حرف می زنم،این است که سلیقه قومی ما،که از اوج های سلیقه های تمدن بشری بوده،در طول یکصدسال گذشته از بین رفته و رو به زوال گذاشته است.این حسرت مال این است.در اصل؛افسوس و حسرت بابت این است که چیزی جایگزین آن نشده است.درصورتی که خب! همان نمونه‌های نقاشی رنسانس را که باز سازی می کنم،می کشم و بعد پاره پاره می‌کنم، نقاشی معاصر جهانی، ارزش جایگزین شده است.یعنی چیزی از بین نرفته که ما ناظر جای خالی آن باشیم و افسوس بخوریم.مثل نمونه‌های با شکوه فرهنگ و هنر و ارزش های گذشته مان.
این جا چون جایگزینی انجام شده، پس روند تسلسل وجود دارد و هی می روند و هی می آیند و این هی آمدن نکته خیلی مهمی است.در نتیجه،من هیچ وقت با مدرنیته و آنچه که در جهان معاصر جاری است مخالفتی ندارم.هیچ وقت آدم نوستالوژیکی نبوده ام.به این معنی که غم غربت گذشته را داشته باشم و هیچ وقت چشمم را به روی ارزش های جهان معاصر نبسته‌ام.

(عکس از سایت شخصی آیدین آغداشلو)

به خاطرم هست در مراسم «شب آیدین آغداشلو» که به همت نشریه «بخارا»برگزارشد،داریوش شایگان، نقاشی های شما در مجموعه «خاطرات انهدام» را دارای مولفه های خیام گونگی دانست.خود شما چقدر این ویژگی را برای آثار این مجموعه قبول دارید؟
بسیار زیاد.من فکر می کنم سخنرانی دکتر شایگان،یکی از نزدیک ترین تحلیل ها و تفسیرهای موجود درباره آثار من بوده است.چون که از یک دیدگاه بیرونی بیان شده و از جهاتی برای من هم تازگی داشته است.


یعنی الهام گرفتن از اندیشه های خیام در نقاشی‌های شما آگاهانه بوده است؟
تاثیر داشته. همیشه خیام را از دوران نوجوانی دوست داشته‌ام و جهان خیامی برای من شگفت انگیز بوده است. بماند که خیام در ایران به غلط معرفی شده و قضیه او از می و ساقی و لب جوی فراتر می رود.به طور کلی،نگاه خیامی و جهان او برای من اهمیت داشته و این به وجود آمدن و انهدام پی در پی و اصلا این نگاه زایش و انهدام متوالی برای من فوق العاده جذاب بوده است. منتهی، هیچ وقت این طور نبوده ام که بخواهم جهان خیامی را مصور کنم.تاثیر و نفوذ این نگرش در ذهنیت من نافذ بوده و چون در ذهنیت من نافذ بوده در نقاشی هایم هم منعکس شده است و نه تنها در نقاشی ها که در نوشته هایم و اصلا شکل زندگی من تاثیر گذار بوده است.در نتیجه،این نگاه در کل حوزه زندگی من منعکس شده است.این نگاه،نگاهی بود که حتی در روش مندی و زندگی روزمره من هم مفهوم پیدا کرد.بنابراین،این تاثیر عمیق تر از آن است که مختص نقاشی یا یک دوره باشد.


درباره خیام گفته شده است که او هم مانند مولانا براین باور است که نباید غم فردا را خورد و باید در آن زندگی کرد.به تعبیری،خیام از جمله شاعرانی است که همواره در اشعارش پیام خوش باشی به مخاطب می دهد. آیا شما به این جنبه از افکار خیام معتقدید؟زیرا وقتی او آن و لحظه را برای خوش بودن و لذت بردن کامل از زوایای زندگی پیشنهاد می دهد به نوعی فانی بودن و زودگذر بودن دنیا را مطرح می‌کند. شما نیز در مجموعه «خاطرات انهدام»به همین نکته اشاره دارید؟
درست است.خیام به آن و لحظه اشاره می کند.چون که جهان از نظر خیام، جهانی است که نه آغاز آن مشخص است و نه انتهای آن را می توان به درستی درک کرد. او به معمای خلقت و راز آن نیز اشاره هایی دارد. در نتیجه، او اشاره می‌کند که تنها چیزی که برای ما باقی می‌ماند آن و لحظه است.چون، گذشته که گذشته است و آینده را هم نمی شناسیم.بنابراین، لحظه و آن اهمیت زیادی نزد او دارد.خب! این یک تصور هدونیستی نیز به همراه دارد.با این حال، همان طور که اشاره کردم،خیام دراین زمینه به غلط معرفی شده است.منظور او از زندگی در آن و لحظه این نیست که خوش بگذران و لذت نفس پرستانه ببر. بلکه تصور می‌کنم این همان برداشت ظاهری از شعرهای اوست که اسباب سوء تفاهم شده است. واقعیت این است که او معتقد است باید این آن و ولحظه با معنا و ارزش پر شود.توصیه خیام در اشعارش مستتر است.خود او، این خلاء که باید چطور از آن و لحظه استفاده کرد را با شعر پر می کند. با فلسفه و ریاضی و کار سازنده پر می کند.اگر شما زندگی او را نگاه کنید از چند وجهی بودن او و این که چه کارهای مختلفی درطول حیات خود انجام داده حیرت می کنید.او آدم جامع الاطرافی بوده است.ضمن این که شعر را به عنوان سرگرمی ساده در پیش می گیرد.مثل مولانا که او هم هیچ وقت شعر را به عنوان کار اصلی خود درنظر نمی گیرد.درنتیجه، این توصیه خیام به نظر من این جاست که معنی پیدا می کند.بنابراین،هرکسی به سهم خودش اگر این آن و لحظه را با معنا و تولید و به وجود آوردن هرچیزی که ارزشمند است پر کند،می تواند خودش را از ظلمات بیرون بکشد.درنتیجه،اگر از استعاره می و ساقی و لب جوی بگذریم به این می رسیم که خیام پاسخ را در خود شاعرانگی اش داده است. یعنی به خاطر این که شاعر است و شعر گفته آن لحظه‌ها را هم به درستی پر کرده است. نه تنها یک شاعر که اگرشخصی، یک نقاش،یک فرد نیکوکار،یک برنامه ریز و مدیر بر جسته باشد می‌تواند به سهم خودش این کار را بکند و به جای آن که این لحظه را در خلاء قرار دهد مملو شود. وقتی لحظه مملو شود، جهان، آباد می‌شود. این نکته اصلی خیام است. هرکسی مثل تماشای یک اثر هنری می‌تواند برداشت‌های مختلفی نسبت به خیام داشته باشد.برداشت من این گونه بوده است و فکر می‌کنم این برداشت لایق خیام است.


منبع: برنا

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.