پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

نگاهی مختصر به زندگی نامۀ سراسر پر برکت آیت الله بهجت(ره)

بهجتِ عارفان؛ متنی بی حاشیه

مصطفی سلیمانی

1- آنچه دیده شده و دیگران بیان کردند: روال بهجت خوبان این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. از خصوصیات دیگر ایشان این بود که به صورتهای مختلف و همیشه بطور غیر مستقیم نصیحت می کرد. یعنی همین که می نشستند یک حدیثی می خواندند، یا یک داستان تاریخی نقل می کردند، ولی حدیثی یا ذکر آن داستان تاریخی با رفتار روز گذشته چنان تناسب داشت که گویی ایشان دارند حالات ما را بیان می کنند، و به این صورت نقص های موجود در رفتارهای نادرست را با نقل حدیث یا ذکر داستان و یا جریان تاریخی به ما گوشزد می کرد.

حاصل این موعظه ها در طی سال های متمادی تبدیل به 3 جلد کتاب به نام «در محضر بهجت» شد؛ کم گویی و گزیده گویی ایشان باعث شده بود که به کلام ایشان از ناحیۀ شاگردان و مستمعین توجه و دقت شود. هر کدام از نصایح و یا داستان های اخلاقی و تاریخی که نقل می کردند، اشاره به مبنا و اصول اساسی اسلام داشت.

2- برای اداره تمام جهان کافی است که انسان، عاقل و مؤمن و متدین باشد. دیانت و عقل، برای اداره کره زمین کفایت می کند.[در محضر بهجت، ۲/۴۳]

وقتی نام ایشان به زبان جاری می شود، از او به بزرگی و با القابی همجون عارف والامقام و بهجت عارفان و خوبان یاد می شود. کمتر کسی است که اسم او را نشنیده باشد؛ بزرگی که بی هیچ اقدامی تبلیغاتی در دلِ عموم مردم جای داشت. اما سکوت و اخلاص او نگذاشت که خیلی از نظرات ناب و پر ثمرش به بر اندیشه های عموم تأثیر گذار باشد. شاید به جرأت بتوان گفت، عقیده اش بر این بود که: «در خانه اگر کس است، یک حرف بس است!»

بزرگ ترین اجحاف در حق او بر این بود که با القابی همچون عارف، زاهد و ساده زیست...، نگذاشتیم که افکار بلند و عمیقش بر پهنای فکری اجتماع تأثیر محسوس بگذارد؛ گرچه بودند بزرگانی که از خرمن این گلستان، بهره ها بردند و الگوهای رفتاری زیادی گرفتند؛ به درستی آنان که او را می شناختند، همیشه به دیگران توصیه می کردند که از او استفاده شود. به طور مثال شهید مطهری(ره) در ارتباط با شرکت در درس ایشان فرمود: «حتماً در درس ایشان شرکت کنید مخصوصاً در اصول، چون آقای بهجت درس آقا شیخ محمد حسین اصفهانی را دیده حتماً در درس ایشان شرکت کنید.»

بنابر گفتۀ آیت الله امجد، از بزرگترین کرامات ایشان این بود که در موقعیت های مختلف سکوت می کردند. «سکوتِ» اینگونۀ اشخاص که سینه شان مملوّ از دغدغه و اضطراب دین است، جای تأمل دارد!

خصوصیاتی که از ایشان بیان شده، باعث شد که کنجکاوی ما تحریک بشود و ببینم ایشان کیست و چه ویژگیهایی دارد، لذا در این نوشتۀ کوتاه می خواهیم به زندگی نامۀ سراسر پر برکت ایشان با قلمی ساده و روان بپردازیم:

ماجرای تولد و علت نامگذاری:

آیت‌الله‌العظمی محمدتقی بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده‌ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع در استان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید و به همگان ثابت کرد که با مشکلات هم می توان طعم زندگی پر برکت را چشید!

نام او هم، همانند اسم های بزرگان دیگر که با این اسم ماندگار شدند، محمد تقی گذاشته شد؛ بزرگانی همچون: محمد تقی مجلسی، محمد تقی بافقی، محمد تقی جعفری، محمد تقی شیرازی، محمد تقی بهار و... که از نام های پر برکت است.

درباره نام آیت الله بهجت(ره) خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان ایشان نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب است، و آن اینکه:
پدر آیت الله بهجت(ره) در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت: «با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است.»

تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد. چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد. بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را «محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را «محمد تقی» نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره «محمد تقی» نام می گذارد، و بدینسان نام بهجت عارفان مشخص می گردد.[ر.ک: «به سوی محبوب» و «برگی از دفتر آفتاب»]

تحصیلات و عنایت سید الشهداء:

شاید برای همگان جالب باشد که بدانند: «برخی بزرگان ما چگونه به تحصیلات خود می پرداختند که اینگونه گوی سبقت را از سایرین می ربودند؟»

تحصیلات ابتدایی را در مکتب خانه فومن به پایان برد، و پس از آن در همان شهر به تحصیل علوم دینی ‌پرداخت. به هر حال، روح کمال جو و جان تشنه او تاب نیآ ورد و پس از طی دوران مقدماتی تحصیلات دینی در شهر فومن، به سال 1348 ه.ق. هنگامی که تقریباً 14 سال از عمر شریفش می گذشت به عراق مشرّف شد و در کربلای معلّی اقامت‌ گزید.
بنا به گفته یکی از شاگردان نزدیک ایشان، معظّم له خود به مناسبتی فرمودند: «بیش از یک سال از اقامتم در کربلا گذشته بود که مکلّف شدم.»

آری، دست تربیت حضرت ربّ سبحانه هماره بندگان شایسته را از اوان کودکی و نوجوانی تحت نظر جهان بین خود گرفته و فیوضاتش را شامل حال آنان گردانیده و پیوسته می پاید، تا در بزرگی مشعل راهبری راه پویان طریق الی الله را به دستشان بسپارد.
بدین سان، آیت الله بهجت حدود چهار سال در کربلای معلّی می ماند و از فیوضات سید الشهداء علیه السلام استفاده نموده و به تهذیب نفس می پردازد و در طی این مدت بخش معظمی از کتابهای فقه و اصول را در محضر استادان بزرگ آن دیار مطهّر می‌خواند.
در سال 1352ه.ق. برای ادامه تحصیل به نجف اشرف مشرّف می گردد و قسمت های پایانی سطح را در محضر آیات عظام از آن جمله مرحوم آیت الله آقا شیخ مرتضی طالقانی به پایان می رساند. با این همه، همّت او تنها مصروف علوم دینی نبوده، بلکه عشق به کمالات والای انسانی هماره جان ناآرام او را به جستجوی مردان الهی و اولیاء برجسته وا می داشته ‌است.

استادان بر جستۀ فقه و اصول و فلسفه:
آیت‌الله بهجت پس از اتمام دوره سطح، و درک محضر استادان بزرگی چون آیات عظام: «آقا سید ابوالحسن اصفهانی(ره)، آقا ضیاء عراقی(ره)، و میرزای نائینی(ره)، به حوزه گرانقدر و پر محتوای آیتِ حقّ حاج شیخ محمد حسین غروی اصفهانی (ره)، معروف به کمپانی وارد شد و در محضر آن علامه کبیر به تکمیل نظریات فقهی و اصولی خویش پرداخت، و به یاری استعداد درخشان و تأییدات الهی از تفکرات عمیق و ظریف و دقیق مرحوم علامه کمپانی، که دارای فکری سریع و جوّال و متحرک و همراه با تیز بینی بوده، بهره‌ها برد.»

آیت‌الله بهجت، اشارات ابن سینا و اسفار ملا صدرا را نزد مرحوم آیت‌الله سید حسن بادکوبه‌ای فرا گرفته است.

مرجعیتِ بی اسم و نشان:

شهرت گریزی او، از شاخصه های بارز ایشان بود که در انتهای نامه و نوشته جات خود به «الأحقر» اکتفا می کرد و به این راحتی تن به مرجعیت و دادن رساله نداد.

با اینکه ایشان فقیهی شناخته شده‌اند و بیش از سی‌سال است که اشتغال به تدریس خارج فقه واصول دارند، ولی هماره از پذیرش مرجعیت سرباز زده‌اند.

تا اینکه بعد از فوت مرحوم آقای سید احمد خوانساری(ره) جلد اول و دوم کتاب «ذخیره العباد» (جامع المسائل کنونی) را به قلم خود تصحیح و در اختیار خواص گذاشتند، و پیش از فوت مرجع عالیقدر حضرت آیه‌الله العظمی اراکی(ره) اجازه نشر رساله عملیه خویش را دادند، سرانجام وقتی جامعه مدرسین با انتشار اطلاعیه ای هفت نفر از آن جمله حضرت آیه‌الله العظمی بهجت را به عنوان مرجع تقلید معرفی کرد و عده‌ای از علمای دیگر از جمله آیت‌الله مشکینی(ره) و آیت‌الله جوادی آملی و ... مرجعیت ایشان را اعلام کردند، به دنبال در خواستهای مصرانه و مکرر راضی شدند تا رساله عملیه ایشان در تیراژ وسیع به چاپ برسد، با این حال از نوشتن نام خویش بر روی جلد کتاب دریغ ورزیدند.
علّت ماندگاری در قم:

یکی از موفقیت های انسان های والا، داشتن اساتید دلسوز و با دغدغه است که با عنایت الهی ایشان از این امتیاز بهره مند بوده اند.
ایشان بعد از تکمیل دروس، در سال 1363 ه.ق. موافق با 1324 ه.ش. به ایران مراجعت کرده و چند ماهی در موطن خود فومن اقامت گزید و بعداً در حالی که آماده بازگشت به حوزه علمیه نجف اشرف بود، قصد زیارت حرم مطهر حضرت معصومه علیها السلام و اطّلاع یافتن از وضعیت حوزه قم را کرد، ولی در طول چند ماهی که در قم توقف کرده بود، خبر رحلت استادان بزرگ نجف، یکی پس از دیگری شنیده می‌شد، لذا ایشان تصمیم گرفت که در شهر مقدس قم اقامت ‌کند.

تدریسی متفاوت:

کسانی که در درس خارج فقه یا اصول ایشان شرکت می کردند، متوجه «ما قلّ و دلّ» بودن مباحث ایشان می شدند.
آیت الله بهجت در همان ایام که در درس آیات عظام اصفهانی، غروی و شیرازی حضور می یافت، ضمن تهذیب نفس و تعلم، به تعلیم هم می پرداخت و سطوح عالیه را در نجف اشرف تدریس می کرد. پس از هجرت به قم نیز پیوسته این روال را ادامه می دادند. در رابطه با تدریس خارج فقه توسط ایشان نیز در مجموع می توا ن گفت که ایشان بیش از چهل سال است که به تدریس خارج فقه و اصول اشتغال داشتند و به واسطه شهرت گریزی غالباً در منزل تدریس کرده است، و فضلای گرانقدری سالیان دراز از محضر پر فیض ایشان بهره برده اند.

روالِ آیت الله بهجت(ره) در موعظه:
آنچه دیده شده و دیگران بیان کردند: روال بهجت خوبان این بود که پیش از شروعِ درس، حدود ده دقیقه موعظه می کرد، ولی نه به عنوان موعظه بلکه به عنوان حکایت حال بزرگان گذشته. از خصوصیات دیگر ایشان این بود که به صورتهای مختلف و همیشه بطور غیر مستقیم نصیحت می کرد. یعنی همین که می نشستند یک حدیثی می خواندند، یا یک داستان تاریخی نقل می کردند، ولی حدیثی یا ذکر آن داستان تاریخی با رفتار روز گذشته چنان تناسب داشت که گویی ایشان دارند حالات ما را بیان می کنند، و به این صورت نقص های موجود در رفتارهای نادرست را با نقل حدیث یا ذکر داستان و یا جریان تاریخی به ما گوشزد می کرد.

حاصل این موعظه ها در طی سال های متمادی تبدیل به 3 جلد کتاب به نام «در محضر بهجت» شد؛ کم گویی و گزیده گویی ایشان باعث شده بود که به کلام ایشان از ناحیۀ شاگردان و مستمعین توجه و دقت شود. هر کدام از نصایح و یا داستان های اخلاقی و تاریخی که نقل می کردند، اشاره به مبنا و اصول اساسی اسلام داشت.

ترجیحِ تألیفات دیگران بر خود:

یکی از مصارف وجوه شرعیه، انتشار کتاب های مفید اسلام است، ولی ایشان گرچه دارای تألیفات متعددی در فقه و اصول بودند، اما خود برای چاپ اکثر آنها اقدام نکرده اند، و گاه به کسانی که می خواهند آنها را حتی با غیر وجوه شرعیه چاپ کنند، اجازه نمی دهند و می فرمایند: «هنوز بسیاری از کتاب های علمای بزرگ سالهاست که به گونه خطی مانده است، آنها را چاپ کنید نوبت اینها دیر نشده است.»

تألیفات بجای مانده از ایشان عبارتند از: رساله توضیح المسایل، مناسک حج، وسیله النجاه، جامع المسائل، کتاب صلوه، دوره اصول، تعلیقه بر مناسک شیخ انصاری، حاشیه بر مکاسب شیح انصاری، دوره طهارت و ...
همچنین ایشان در تألیف سفینة البحار با مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) همکاری داشته اند، و قسمت زیادی از سفینة البحار خطی، به خط ایشان نوشته شده است که نشان از روح بلند و اخلاص ایشان دارد.

امانت دارِ خوب برای شاگردان:

حضرت امام جملۀ زیبایی دارند که می فرمایند: «معلم امانت داری است که امانت او غیر از همه امانت هاست، انسان امانت اوست.»[صحیفۀ نور، ج14، ص27]
با توجه به اینکه ایشان به خاطر شهرت گریزی عمدتاً در منزل خود تدریس می کردند، با وجود این افراد بسیاری از محضر آن جناب استفاده کرده و می کنند که برخی از آنان خود صاحب رساله و فتوی می باشند. به قطع می توان گفت که او استادی برجسته در شاگرد پروری بود. گرچه شاگردان واقعی او اقرار بر این دارند که نتوانستند عمق دیدگاه او را بفهمند.

کسانی که با او آشنا نبودند او را متهم به عزلت نشینی و گوشه گیری می کردند و شخصیت او را به دور از اجتماع و مسایل سیاسی می دانستند، اما با مطالعۀ کتاب های منتسب به ایشان و سه جلد کتاب «در محضر بهجت» به سهولت می توان یافت که نظرات خاص ایشان در زمینۀ مشروطه و علت اختلاف گروه های گذشته، علت قیام ابی عبدالله، نشان از نگاه عمیق، بطن دار و چشم انداز او دارد. اتهام به دور بودن از مسایل اجتماعی سیاسی، اجحاف بزرگی در حق ایشان است. به نظر می رسد برای شناخت بیشتر ایشان نباید به نقل قول های کذایی که اعتبارش در حدّ خواب و هوس آلود و نفع بردن از جایگاه شامخ ایشان، توجه داشت. او را نباید محدود به گفته های نامعتبر برخی از اشخاص کرد که به نفع موقعیت و صلاح دید های سلیقه ای خود استفاده می کنند. باید در انتساب قول هایی که از ایشان نقل می شود، تأمل کرد!

تربیت غیر مستقیم؛ مبنای اصلی:
با توجه به گفته های اساتید و شاگردانی که سال ها در محضر ایشان بودند، فهمیده می شود که روش تربیتی ایشان در برخورد با دیگران به طور مستقیم نبود و نمی گفتند که این کار را بکنید یا نکنید، یا فلان کار بد را انجام دادید بلکه با ذکر حدیث، جریان تاریخی و داستانی شخص را متوجه نقص کارش می کردند و به او گوشزد می کردند که خودش را اصلاح کند.

توصیه های کوتاه اخلاقی- عرفانیِ آیت الله بهجت(ره):
آنچه در پی می آید گلچینی از رهنمودها و توصیه های اخلاقی حضرت آیت الله بهجت(ره) است که از منابع مختلف انتخاب شده است:

1- ما باید در اعتقادات و اعمال، چه عمل شخصی مان و یا عمل نوعی و اجتماعی مان و در عبادتمان، از تحصیل رضایت خدا، لحظه ای غافل نشویم و مسامحه نکنیم که اگر مسامحه بکنیم، در همان آن، خاسر و زیانکار شده ایم![فیضی از ورای سکوت، ص۵۳]

2- ابتلائات برای این است که یقین پیدا کنیم.[نکته های ناب، ص۷۵]
3- کسی که بداند در مرآی و مسمع خدا است، نمی تواند گناه کند. تمام انحرافات ما از این است که خدا را ناظر و شاهد نمی بینیم.[نکته های ناب، ص۷۵]
4- هر روز، یک روایت از کتاب (جهاد النفس) وسائل الشیعه را مطالعه کنید. در واضحاتش بیشتر فکر کنید. بعد این را در خودتان می بینید که سر یک سال، عوض شده اید! [نکته های ناب، ص۱۴۳]
5- هم جنسی و هم شکلی و اختلاط با کفار، تسلط و حکومت آنها را بر مسلمانان آسانتر می سازد.[در محضر بهجت، ۱/۳۲]
6- اگر بی تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاری ها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.[در محضر بهجت، ۱/۹۷]
7- ائمه ما علیهم السلام دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند.[در محضر بهجت، ۱/۱۸۹]
8- اگر بخواهیم محیط خانه گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باشد.[در محضر بهجت، ۱/۳۰۰]
9- ما باید باب توجیه خطا و اشتباه را به روی خود ببندیم و برای هر خطا، زبان به استغفار بگشاییم و اگر قابل جبران باشد، جبران کنیم.[در محضر بهجت، ۱/۳۰۰]
10- خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می شود، و با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می کند، خود را به حرام گرفتار می نماید![در محضر بهجت، ۱/۲۹۸]
11- اگر می خواهید از ناحیه دعا به جایی برسید، زبان حالتان این باشد: تسلیم خدا هستیم، هر چه بخواهد بکند، بنا داریم عمل به وظیفه بندگی کنیم.[در محضر بهجت، ۱/۳۴۱]
12- برای اداره تمام جهان کافی است که انسان، عاقل و مؤمن و متدین باشد. دیانت و عقل، برای اداره کره زمین کفایت می کند.[در محضر بهجت، ۲/۴۳]
13- عبارت: (واجعل قلبی بحبک متیماً: و دل مرا سرگشته و دیوانه عشق و محبت خود قرار ده.) نفی موضوع خودبینی است و این که پروانه بشود و به نور رسد و نور شود. از خدا بخواهیم با جذبات او از خود فارغ شویم و بی خود گردیم تا نفهمیم و خود را در برابر عظمتش گم کنیم. [در محضر بهجت، ۲/۱۲۱]
14- راستگویی، در دیدن رؤیای صادقه و صفای روح خیلی مؤثر است.[در محضر بهجت، ۲/۱۵۸]
15- باب رسیدن به کمالات و لقاءالله مفتوح است. حیف نیست این مراحل را که از راه بندگی حاصل می شود، نداشته و از آنها محروم باشیم؟![در محضر بهجت، ۲/۱۹۰]
16- کسی که از معنویات و معرفت خدا بهره مند است، چه حاجت به کیمیا دارد؟! چه کیمیایی بالاتر از خداشناسی؟![در محضر بهجت، ۲/۳۵۹]
17- انسان هر راهی را بدون تقید و پایبندی به قرآن و سنت برود، روز به روز تنزل می کند.[در محضر بهجت، ۲/۳۶۱]
18- انسان باید هر روز موضع خود را مشخص کند که آیا اهل حق است و یا باطل و پیرو آن.[در محضر بهجت، ۲/۳۶۲]
19- خدا کند شغل نافع به حال خود را تشخیص دهیم و تثبیت در آن پیدا کنیم و در آن ثابت قدم باشیم، و هر روز فکر تازه ای در سر نداشته باشیم و هر لحظه به رنگی نباشیم![در محضر بهجت، ۲/۳۹۵]
20- به فکر خود باشیم، خود را اصلاح کنیم. اگر به خود نرسیدیم و خود را اصلاح نکردیم، نمی توانیم دیگران را اصلاح کنیم.[در محضر بهجت، ۲/۴۲۷]
21- باید هر کسی در شبانه روز، مقداری از وقت خود را صرف تحصیل علوم دینیه کند، ولو به فرض، یک ساعت در شبانه روز.[فیضی از ورای سکوت، ص۱۵۶]
22- بعضی گمان می کنند که ما از ترک معصیت عبور کرده ایم؛ غافلند از این که معصیت، اختصاص به کبائر معروفه ندارد، بلکه اصرار بر صغائر هم، کبیره است.[به سوی محبوب، ص۳۴]
23- هیچ ذکری بالاتر از ذکر عملی نیست. هیچ ذکر عملی، بالاتر از ترک معصیت در اعتقادیات و عملیات نیست.[به سوی محبوب، ص ۴۰]
24- باید بدانیم علاج ما، اصلاح نفس است در همه مراحل، و از این مستغنی نخواهیم بود و بدون این، کار ما تمام نخواهد شد.[به سوی محبوب، ص ۱۰۴]
25- انسان باید دائم الذکر باشد! زیرا کسی که دائم الذکر باشد، همواره خود را در محضر خدا می بیند و پیوسته با خدا سخن می گوید. [برگی از دفتر آفتاب، ص۱۴۴]
26- اگر جلوی خود را در ارتکاب معاصی نگیریم، حالمان به انکار و تکذیب و استهزا به آیات الهی، و یا به جایی می رسد که از رحمت خدا ناامید می شویم![ در محضر بهجت، ۱/۱۹۳]
27- در تعبدیات، کوه کندن از ما نخواسته اند، سخت ترینش نماز شب خواندن است که در حقیقت، تغییر وقت خواب است نه اصل بی خوابی، بلکه نیم ساعت زودتر بخواب، تا نیم ساعت زودتر بیدار شوی![در محضر بهجت، ۲/۱۷۰]
28- در قضیه حضرت یوسف علیه السلام آمده است: (اخرج علیهن: بر آنان بیرون آی.) فقط یک دیدار بود، و پس از دیدن جمال حضرت یوسف... دستها را قطع کردند و بی اختیار شدند!... پس اهل شهود که کشف آنها به مراتب قوی تر است، چگونه با مشاهده جمال و کمال مطلق، به هر چه غیر او است پشت پا نزنند؟![در محضر بهجت، ۲/۱۷۶]
29- ترک معصیت، حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص بشود، مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان و مکان و در میان مردم و در خلوت.[به سوی محبوب، ص۲۳]
30- مواعظ عملیه، بالاتر و مؤثرتر از مواعظ قولیه است![ به سوی محبوب، ص۳۳]
31- هر که عمل کرد به معلومات خودش، خداوند مجهولات او را معلوم می فرماید![به سوی محبوب، ص۴۶]
32- وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت، می فهمد این همه تشریفات در دنیا لازم نبود.[در محضر بهجت، ۲/۴۰۵]
33- ملائکه، صدای ما را ضبط می کنند، هم از گفتار ما، هم از اصل و نیت گفتار ما که به داعی الهی صادر شده است، یا نفسانی و شیطانی، عکسبرداری می کنند.[به سوی محبوب، ۲/۱۰۰]
34- نسبت این دنیا و عالم آخرت، مثل شکم مادر و عالم رحم با این عالم است (والموت ولاده الروح: مرگ، تولد روح است.)[به سوی محبوب، ۲/۲۳۵]

العلماء با قون ما بقی الدهر!
و سرانجام وفات این مرجع بزرگ عالم تشیع و نابغه عرفان، تقوا و خودسازی در 27 اردیبهشت ماه 1388 هجری شمسی رخ داد.

در جملات ایشان داریم که می فرمود: «خدا می داند یک صلواتی را که انسان بفرستد و برای میتی هدیه کند، چه معنویتی، چه صورتی، چه واقعیتی برای همین یک صلوات است!»[به سوی محبوب، ص۱۱۴] ما هم در انتهای این نوشته، صلوات و فاتحه ای را نثار روح ایشان و همۀ خدمتگذاران به اسلام، هدیه می نماییم. روحش شاد و راهش مستدام و پایدار!

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.