پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی در همایش «تحریرالوسیله؛شروح و تعلیقات»؛

کسی می تواند بر تحریر امام شرح بنویسد که بر مبانی اصولی امام مسلط باشد

آیت الله محمدجواد فاضل لنکرانی در همایش "تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات" اظهار داشت: چه کسی می­ تواند بر تحریر امام تعلیقه بزند، این مطلب مهمی است، آن کسی می­ تواند بر تحریر امام شرح بنویسد، که مبانی امام را کاملاً در مشت داشته باشد و بداند. خود امام(س) در مورد کتاب الطهاره­ مرحوم والد ما و در مورد تقریرات بحث طهارت ایشان، این جمله را فرموده بودند: با اینکه این مطالب مال خود من است، اما به این خوبی که آقای فاضل می نویسد من نمی ­توانم بنویسم.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، آیت الله حاج شیخ محمد جواد فاضل لنکرانی، به عنوان دومین سخنران در همایش«تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات» ایراد سخنرانی نمودند که مشروح این سخنان به شرح ذیل است:

بسم الله الرحمن الرحیم الحمد لله رب العالمین و الصلاه و السلام علی سیدنا و حبیب قلوبنا ابی القاسم محمد(ص). من عرایض خودم را در این محفل نورانی که در محضر اساتید، بزرگان و علما و فضلا هستیم در دو قسمت تقدیم می­کنم؛ یک قسمت در مورد تحریر الوسیله و بعضی از شئون فقهی امام (س) و قسمت دوم در مورد «تفصیل الشریعه» که اولین شرحی است که برای این کتاب نوشته و منتشر شد.
نسبت به قسمت اول؛ البته باید اعتراف کنم که این هم یکی از ناسزاواری­های دنیاست که امثال من بخواهند در مورد امام و شئون فقهی امام، سخن بگوید. با این حال و با این مراتب قلیلی که از منظر علمی دارم مطالبی را عرض می کنم.
من این سؤال را مطرح می­کنم که متن تحریر الوسیله یک متن کامل فقهی است، یک دوره فقه است به استثنای کتاب جهاد. چه کسی در فقه می­تواند متن بنویسد؟ این سؤال مهمی است، آیا هر کسی که یک اندکی تبحری در فقه پیدا کند، این توانایی برای نوشتن یک دوره­ متن فقهی دارد یا خیر؟
روشن است که امام(س) داخل کردن حواشی تحریرالوسیله را در متن آن، فقط برای مجرّد ابراز فتوا بیان ننموده‌اند. در واقع این کار برای این نبوده که تنها یک متن عربی نگاشته شود؛ کما اینکه الآن مرسوم شده که برخی از مراجع یک متن عربی ارائه می­دهند تا فتاوایشان به لسان عربی برای مقلیدشان مطرح باشد. کسی که می­خواهد یک متن کامل فقهی بنویسد باید یک احاطه­ کاملی بر همه­ فقه داشته باشد، نمی شود که تنها بر ابوابی از فقه تسلط داشت. باید یک کسی باشد که یک مبانی محکم داشته باشد، کسی که متن می­نویسد اگر یک مبنای محکمی نداشته باشد، یک مبنای ضعیفی داشته باشد، این نمی­تواند متنی را ارائه بدهد که کارساز باشد.
یکی از برجستگی­هایی که من در مشی فقهی امام ملاحظه کردم تعبّد به نصوص است. موارد زیادی را در کتاب البیع امام، کتاب الطهاره امام و در فتاوای امام ملاحظه می­کنیم که همانند فقهای قریب به دوران غیبت که آنها هم یک تعبّدی به کلمات ائمه معصومین سلام الله علیهم داشتند؛ امام(س) نسبت به نصوص و عدم تعدّی از نصوص یک حساسیّت ویژه­ای را داشتند و توجه به این نکته و روش امروزه برای جامعه حوزوی ما و اندیشمندان ما بسیار ضرورت دارد.

اگر اهل سنت امروز دارای یک «فقه مقاصدی» شدند و در این مسیر هستند که دیگر آن تعبد و تقید به نصوص منقول و رسیده از رسول خدا(ص) کمرنگ شده است و به همین واسطه است که آرام آرام به بعضی از این قواعدی که در حقوق بشر مطرح است روی آورده اند و دلیل این امر این است که فقه آنها تعبّدی به نصوص ندارد و اساساً فقه جواهری که امام مکرر بر آن تأکید می­کردند، مبتنی بر تعبّد بر نصوص است.
امامی که از نظر عقلی -همان گونه که استاد بزرگوار ما حضرت آیت الله العظمی جوادی فرمودند- یکی از رجال بالا مرتبه­ در این مسائل در زمان حاضر هستند و آنچنان تسلّطی بر قواعد عقلی دارند، در فقه و در برخورد با عقل این مسئله­ای را که الآن می­خواهم عرض کنم، مطرح می­کنند.
در کتاب البیع در یک بحثی در تعارض بین دلیل نقلی و عقلی،امام نیز مثل مرحوم صاحب جواهر، مثل مرحوم شیخ انصاری که اینها می­گویند اگر تعارض بین دلیل نقلی و عقلیِ قطعی باشد معمولاً عقلی را مقدم می­کنند-البته برخی­شان هم مقداری توقف دارند- ولی امام این نکته را دارند که می­فرمایند در تعارض بین دلیل عقلی و نقلی قطعی حتّی الامکان باید تحفظ بر نص و روایت کرد و حتی می­فرمایند اگر این روایت را طوری با تکلّفات و توجیهات بعیده­ی بارده حفظ کنیم، روایات را از میدان خارج نکنیم، نص را بلافاصله گفتیم عقل ما این را می­گوید، حالا بیائیم در این نصوصی که وارد شده در اینها تصرف کنیم، می­فرمایند ما حق نداریم این کار را انجام بدهیم، یک مبنایی دارند که می­فرمایند به مجرّد امکان اخذ به نص، باید اخذ به نص کرد ولو عقل ما درست نمی­فهمد، نفهمد! ولو از موازین عقلی دور است دور باشد! من گاهی اوقات به بعضی از دوستانمان در حوزه که می­خواهند بگویند در قضیه مسئله ربا می­شود استفاده کرد که امام فقیه مقاصدی است می­گویم به هیچ وجه، این افترایی است بر امام، به هیچ وجه امام فقیه مقاصدی نیست، فقیه مقاصدی آن است که نصوص را تعبد ندارد و به راحتی کنار بگذارد و بگوید حالا عقل من، عقلای زمان، آنچه که الآن میپسندند چیست و ما همین را قرار بدهیم. امام این رویکرد را در جلد 1 صفحه 382 از کتاب البیع تاکید می­فرمایند.
یک جهت دیگری که در مشی فقهی امام باید مورد تأمّل قرار بگیرد این است که در مسائلی که مربوط به فقه الاجتماع است، در مسائلی که مربوط به فقه حکومت است، در مسائلی که مربوط به اساس اسلام است، این شرایط عامه­ای که فقها برای تکلیف می­گویند از فتاوایشان در کتاب تحریر استفاده می­شود که اصلاً بحث از این شرایط را نباید مطرح کرد.
فقهای متقدم ما می­گفتند قدرت، شرط برای تکلیف است و در هنگام شک در داشتن قدرت، برائت را جاری می­کردند. یعنی اگر نمی­دانیم که آیا قدرت بر امتثال یک عملی داریم یا خیر؟ اصل را بر برائت می­ گذارند. علی المبنا الاصولی­شان ولو اینکه فتوایشان غیر از این است، اما امام رضوان الله تعالی علیه می­فرمود قدرت شرطیّت برای تنجّز دارد. اما از فتاوایشان استفاده می­شود که این بحث­ها مربوط به تکالیف شخصیه است، اما وقتی مسئله به حکومت می­رسد، وقتی مسئله به اجتماع و فقه الاجتماع می­رسد، اینها دگرگون می­شود، ببینید در کتاب امر به معروف و نهی از منکر که واقعاً من یک تطبیقی کردم، قویترین کتاب در امر به معروف و نهی از منکر همین کتابی است که در تحریر الوسیله آمده، آنجا اینطور می­فرمایند که؛ "لو کان فی سکوت علماء الدین و رؤساء المذهب، خوف عن یسیر المنکر معروفا و او المعروف منکرا، یجب علیهم الاظهار"، اگر در سکوت علما نسبت به منکری که دارد در جامعه انجام می­شود یا معروفی که ترک می­شود، اگر خوف این باشد که معروف منکر بشود باید اینها اظهار کنند! ولا یجوز السکوت، سکوت جایز نیست. ولو علموا عدم تأثیر انکارهم، نه تنها شک دارند در اینکه انکارشان اثر دارد یا نه؟ علم به عدم تأثیر دارند، می­دانند اگر اظهار کنند، اگر زندان بروند، اگر تبعید بشوند، اگر مقابله کنند، هیچ اثری ندارد، اما می­فرمایند با علم به عدم تأثیر باز باید اظهار کنند، و نکته­ی جالب­تر؛ قواعد لا ضرر و لا حرج است. برخی از بزرگان قبل از پیروزی انقلاب بودند که می­گفتند «ما جعل علیکم فی الدین من حرج» مقابله با طاغوت ایجاد حرج می کند، پس واجب نیست. و یا با استناد بر قاعده «لاضرر» معتقد می شدند که مقابله با طاغوت امری ضرری است پس لا ضرر آن را برمی­دارد. اما امام(س) می­فرماید "ولا لحاظ الضرر و الحرج مع کون الحکم مما یهتمّ به الشارع الأقدس"، اینجا دیگر بحث ضرر و حرج را نباید مطرح کرد، یعنی نتیجه­ای که از این روش فقهی می­گیریم این است که این شرایط عامه، این قواعد حاکمه بر ادله اولیه مثل قاعده لاضرر و لا حرج و ... اینها در ابواب تکالیف شخصیه است، اما وقتی مسئله اساس اسلام مطرح باشد مجالی برای طرح این قواعد نیست.
من به همین دو نکته اینجا اکتفا می­کنم و تقاضا می­کنم همانطوری که در فرمایش بعضی از بزرگان بود، ما وظیفه داریم نه فقط به خاطر حقّی که امام بر این کشور و بر انقلاب و بر همه­ ما دارد، بلکه برای رشد فقهی مان، باید به این روش و منش امام توجه داشته باشیم. ما اگر دلسوز رشد فقهیم، اگر می­خواهیم فقه­مان یک فقه متوقفی نباشد و به حرکت تکاملی خودش ادامه بدهد، انصافاً امام در دوره فقهی و عمر فقهی خودش بناها و مبناهایی را گذاشته که واقعاً یک محقق اگر به دنبال تحقیق باشد، اگر به دنبال این باشد که واقعاً فقه را بخواهد رشد بدهد باید اینها را دنبال کند. حوزه­های علمیه اگر بخواهند حقیقت فقه را بچشند باید با فقه امام ارتباط داشته باشند. جدا بودن از فقه امام خسرانی برای آنهاست و ضرری برای خودشان است؛ والا امام که بدایع فکری و ابتکاراتش را در لا به لای کتابهایش به ارث گذاشته و واقعاً ـ من مدت هشت سال است که بحث بیع و محرمه امام را مطرح میکنم ـ روزی نیست در کتاب امام یک نکته­ی دقیق عمیق و یک نکته­ی جدیدی که بابی را باز کند، نبینم. حالا همین تعبیری که علامه جوادی آملی فرمودند، واقعاً امام فقه را از بسیاری از عقلال و بندها جدا کرده و از زیر خروارها خاک بیرون آورده و امروز در اختیار من و شما قرار داده و حوزه­ها باید قدردان این مطلب باشند.
اما قسمت دوم راجع به تفصیل الشریعه عرض می­کنم. من فراموش نمی­کنم در یزد مرحوم والد(رض) ما درسی را شروع کردند، ساواک آمد ممانعت کرد و اجازه­ی تدریس نداد، ایشان فرمودند بعد از چند روزی با اینکه حالا آن موقع سن من خیلی کم بود و کلاس پنجم ابتدایی بودم، به من فرمودند یک فکر خیلی بزرگی خدای تبارک و تعالی در ذهنم قرار داده و می­خواهم یک کار بزرگی کنم، همین اندازه را ما فهمیدیم و بعد متوجه شدیم این شرح کتاب امام است. می­فرمودند من در فکر بودم که به عنوان یک شاگرد امام چه خدمتی می­توانم به ایشان کنم، آن موقع صحبت پیروزی انقلاب اصلاً در ذهن ها مطرح نبود و احتمالش هم نبود! فرمودند دیدم بهترین خدمت این است که شرحی را بر کتاب امام بنویسم و واقعاً همین خدمت بزرگی بود. در بعضی از مصاحبه­ها گفتم، استاد بزرگوارم آیت الله العظمی آقای وحید دام ظله العالی یک روزی زمان حیات والد ما به من فرمودند از شانس­های بزرگ آقای خمینی این است که مثل پدر شما شرح بر کتاب ایشان نوشت و این تعبیری بود که خود ایشان برای من فرمودند.
ببینید چه کسی می­تواند بر تحریر امام شرح بنویسد، چه کسی می­تواند بر تحریر امام تعلیقه بزند، این مطلب مهمی است، آن کسی می­تواند بر تحریر امام شرح بنویسد، که مبانی امام را کاملاً در مشت داشته باشد و بداند. خود امام(س) در مورد کتاب الطهاره­ مرحوم والد ما و در مورد تقریرات بحث طهارت ایشان، این جمله را فرموده بودند: «با اینکه این مطالب مال خود من است اما به این خوبی که آقای فاضل می­نویسد من نمی­توانم بنویسم.» این را بعضی از علمایی که به رحمت خدا رفتند از قول امام برایم مطرح کردند. کسی می­تواند بنویسد که واقعاً مبانی دستش باشد و الا اگر کسی مبانی اصولی امام را نمی­داند، این چطور می­تواند شرح تحریر بنویسد!

من باید واقعاً از دفتر تنظیم و نشر آثار امام(س) تقدیر کنم، خصوصاً از برادر بزرگوارمان حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن آقا خمینی که تحریر امام و کتب امام به وفور در اختیار فضلا و طلاب قرار داده شده است و این حاصل تلاش های این عزیزان است. مرحوم والد ما این «خطابات قانونیه»­ای که امام پایه گذاشته بود و مرحوم آیت الله حاج آقا مصطفی رضوان الله تعالی علیه در تحریراتش، اشاره داشت، با اینکه ایشان با آن حدّت و قوت ذهن به این زودی نظریه­ای را نمی‌پذیرد، وقتی به این نظریه خطابات قانونیه می­رسد می­فرماید این یک بارقه الهی بوده که خدا در قلب و فکر والد ما قرار داده و این نظریه را می پرواند.
به فتاوای امام که می­رسند می­گفتند اینجا باید روی مبنای خطابات قانونیه این فتوا را عوض کند، اینطور باید باشد. بعد از ملاحظه مبانی امام خود تحریر نیاز به تحریر دارد، منتهی اهلش باید این کار را انجام بدهند! آنهایی که وارد باشند یک متن ساده­ای نیست که بگوئیم حالا یک شرحی بر بعضی از الفاظش و بر بعضی از عباراتش نوشته شود.
من راجع به «تفصیل الشریعه» این نکته را عرض کنم؛ واقعاً تشکر می­کنم که این چاپ جدید را این برادران بزرگوار انجام دادند. اما دو جهت را فضلا دقت داشته باشند، اولاً این کتاب دو قسمت است، یک قسمتش را مرحوم والد ما تدریس کرده، مثل کتاب الحج که نُه سال طول کشیده و همچنین در اوایل انقلاب برای قضات کتاب الحدود، القصاص و کتاب الاجاره تدریس می شد. بخشی از آن که تدریس شده و نوشته هم شده بسیار مبسوط و عمیق است اما یک بخش آن خیلی مختصر است این را ایشان تدریس نکرده، فقط برای اینکه این شرح کامل شود نوشتند.
نکته دیگر اینکه باز یک بخشی را قبل از کسالت­های عجیب و غریب نوشتند، حالا ایشان معمولاً مریض بود، همراه با کسالت قند و کسالت­های دیگر، اما یک بخشش را بعد از اینکه کسالت­های فراوان داشت، توفیق نگارش یافتند. ایشان شخصیتی بودند که ده سال آخر حیات عمر امام(س) مسئولیت حوزه با ایشان بود، دبیری جامعه مدرسین با ایشان بود، در جامعه الزهرا جزء هیئت امنا بود، دائماً جلسه داشت با طلاب و مسئولین و با تمام این اشتغالات و حضور در صحنه­های سیاسی انقلاب، ایشان توانستند «تفصیل الشریعه» را بنگارند.
قطعاً اگر این اشتغالات نبود شاید آنچنان که خودشان آرزو داشتند این دوره را تکمیل می‌کند. خود امام(س) به مرحوم والد ما گفته بودند که شما بخش استفتائات را کمک کنید، ایشان به امام عرض کرده بودند که اگر این کار را بکنم شرح کتاب شما-تحریرالوسیله- متوقف می­شود. امام(س) با آن تیز اندیشی و دوراندیشی که داشتند به ایشان فرموده بودند که شما مشغول همان «شرح تحریر» باش.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.