پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

متن کامل سخنان آیت الله العظمی جوادی آملی در همایش «تحریرالوسیله؛شروح و تعلیقات»؛

امام با نگارش تحریرالوسیله بندها را گشود و فقه را آزاد کرد

آیت الله العظمی جوادی آملی در همایش «تحریرالوسیله؛ شروح و تعلیقات» اظهار داشت: این کتاب میوه شجره طوبای حوزه علمیه قم است که این درخت طراوت را آیت الله العظمی حائری بنا نهاد و آیت الله العظمی بروجردی آن را کاملاً آبیاری کرد و آیات و مراجع بزرگوار دیگری در حفظ و حراست او کوشیدند، میوه این مجموعه شد، امام راحل و شجره طیبه ای که ایشان آن را برپا داشتند، که برکات فراوانی داشت که یکی از آنها تحریر الوسیله است.

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران ، آیت الله العظمی جوادی آملی با خیر مقدم به حضار حاضر در این همایش سخنان خود را آغاز نمودند که متن کامل سخنان ایراد شده از سوی ایشان بدین شرح است:

اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی جمیع الأنبیاء و المرسلین، سیّما خاتمهم و افضلهم محمد(ص)

مقدم شما علمای بزرگوار، آیات، حجج، اساتید، مدرسان، محققان، همچنین بیت مکرّم امام راحل را گرامی می­داریم. از ذات اقدس اله مسئلت می­کنیم همه شما را در سایه نظام الهی مشمول عنایت قرار دهد.

در آستانه ایام پربرکتی هستیم که همه این ها ضامن سعادت دنیا و آخرت ماست، در روزهای آغازین امامت خاتم اوصیاء هستیم که حضرت(عج) در این روزها به کرسی ولایت و خلافت ظاهر تکیه کردند و همچنین در آستانه میلاد با برکت رسول گرامی اسلامی(ص) و امام صادق(ع) هستیم و همچنین سالگرد انقلاب اسلامی که آن هم از ثمرات شجره طیبه امامت امام راحل است، قرار داریم؛ که آن را هم ارج می­نهیم. انشاءالله روح بنیانگذار این نظام را همراه با شهدای انقلاب و جنگ، با اولیای الهی محشور خواهیم دید.

محور این همایش وزین، تحریر الوسیله، شروح و تعلیقات و حواشی این کتاب قیّم است. این کتاب میوه­ ی شجره­ ی طوبای حوزه علمیه قم است که این درخت طراوت را آیت الله العظمی حائری بنا نهاد و آیت الله العظمی بروجردی آن را کاملاً آبیاری کرد و آیات و مراجع بزرگوار دیگری در حفظ و حراست او کوشیدند، میوه این مجموعه شد، امام راحل و شجره­ی طیبه­ای که ایشان آن را برپا داشتند، که برکات فراوانی داشت که یکی از آنها تحریر الوسیله است.

همان طوری که در بخشی از این گفته ­های قبل از سخنرانی به عرض­تان رسید، تحریرالوسیله امام دو عنصر محوری دارد، نه وسیله­ای که امام او را تحریر کرد وسیله النجاه سید ابوالحسن اصفهانی(رض) است، نه تحریری که ایشان داشت نظیر تحریر اقلیدس یا تحریر علامه است. وسیله النجاه مرحوم آیت الله العظمی اصفهانی وسیله­ی نجات از عذاب آخرت بود، معمولاً صراط نجات، وسیله النجات، آنچه را که فقهای پیشین می­نوشتند نجات از عذاب قیامت بود ولی این وسیله نجات از سلطه در دنیا و عذاب در آخرت است، این کجا و آن کجا؟ نجات از چه؟ نجات از بردگی و بندگی درون و بیرون از یک سو، نگاه از خضوع، از سوی دیگر؛ آن تک بعدی و وسیله نجات در آخرت بود، این جامع الاطراف است و وسیله نجات دنیا و آخرت است؛ این کجا و آن کجا؟ شما تحریر اقلیدس را شنیده ­اید، متن آن بسیار پیچیده است، تحریر خواجه(رض) گرچه از غموض آن مطلب کم کرد ولی به تحقیق سیدنا الاستاد علامه طباطبائی که می­ فرمود اگر کسی مقاله 10 این تحریر را ببیند با همان لهجه آذری می­ فرماید انسان با عزرائیل روبروست، انسان یک وقتی با لغت بلای عرف و بلای عقلا عرف درست می­کند، یک وقت با هندسه فضایی سه بعدی که استاد فقط دو بعدش را در سطر کتاب می­ تواند نشان بدهد، عنصر سوم را خود گوینده باید ضبط کند روبروست، شما بسیاری از طلبه ­های باهوش را بیاورید که چند صفحه تحریر اقلیدس را درس بگوئید روز چهارم تعطیل می­شود، مگر کسی تحریر می­ فهمد.

تحریر اقلیدس یک ریاضی و هندسه فضایی غنی و قوی است، مرحوم خواجه آن را تحریر کرد، اما معنای تحریر اقلیدس به شرح برمی­گردد نه تحریر، یعنی آنجا که احتیاج به توضیح داشت، توضیح داد، آنجا که دلیل می­خواست برهان اقامه کرد، آنجا که نقدی داشت برطرف کرد، آنجا که شبهه­ ای داشت زدود، این ها کارهای شرح است نه تحریر! شما اول و آخر، آخر و اول تحریر علامه را نگاه کنید، ببینید او چطور تحریر کرد؟ او زوایا را حذف کرد، حواشی را حذف کرد، اقوال شاذ و نادر را حذف کرد، یحتملات را حذف کرد، فروعی که غیر مبتلا به عملی مردم بود را حذف کرد، فرعی که محل ابتلای عملی است، عملی یعنی عملی! عملی جامعه است را همان فرع به عینه محل ابتلای عملی علمی فقیه است. آنچه محل ابتلای مردم است عملاً محل ابتلای علمی فقیه است فقهاً، مرحوم علامه(رض) در تحریر آمده این کار را کرده، اما «امام و ما ادراک ما الامام»، او هم وسیله را گفت وسیله­ ی نجات از سلطه­ی بیگانه در دنیا و وسیله نجات از خضوع در آخرت است.

اما تحریر غیر از شرح است؛ شما تحریر رقبه را که شنیده­ اید، یعنی آزادسازی فقه، آن قسمتی که از او گرفتند ایشان استرداد کرد، آن مقداری که در فقه بود دهان بسته بود، این دهانش را گشود، آن مقداری که در فقه بود دست و بالش بسته بود، این بندها را گشود فقه را آزاد کرد نه این که فقه را شرح کرد! چرا حالا امام دست به چنین کاری کرد که فقه را آزاد کند، مکتب را آزاد کند؟ شما می بینید تندتر از او، قوی تر از او مرحوم صاحب جواهر هست، اما نشد که بالأخره یک نظام سلطه را زیر رو کند. وقتی انقلاب پیروز شد، مسئله ولایت فقیه برای خیلی­ها تازه بود، اولین بار در مجمع یک چنین عالمانی این جلد 21 جواهر را برای آنها بردیم و عین عبارت را خواندیم و گفتیم صاحب جواهر می­گوید اگر کسی قائل به ولایت فقیه نباشد کأنه ما زاد طعم فقه شیئا، این کار در قدرت علمی صاحب جواهر حرفی نیست، استاد مرحوم حاج شیخ محمد تقی آملی که هم مرحوم آقاضیاء در اجازه ایشان نوشتند کهف المجتهدین العظام، هم استاد دیگرشان مرحوم آقای نائینی در تقریرشان نوشتند صفوه المجتهدین العظام، این شرح عروه­اش که مشهود شماست. ایشان می­فرمود استاد من مرحوم حاج شیخ عبدالعلی به من گفته است که من از شیخ نقل می­کنم (یعنی شیخ انصاری) که من هیچ مطلبی را به آن نرسیدم الا اشار إلیه صاحب الجواهر إلیه بنفیٍ أو اثبات، فرمود من نوآوری ندارم، هر چه من به او رسیدم قبل از من صاحب جواهر این را گفته، حالا یا قبول کرده یا رد، ولی بالأخره گفته این صاحب جواهری که اقدم است، اعلم است از یک سو، در مسئله ولایت فقیه از امام پررنگتر، تندتر، پیشگامتر است از سوی دیگر، چون او قائل به جهاد ابتدایی در ولایت فقیه است، شما مستحضرید در تحریر امام جهاد ابتدایی را اجازه نمی­دهند، شنیدند و برگشتند! فرمودند همه مناصبی که برای امام مسلمین هست برای فقیه هست نه در جهاد ابتدایی، ولی در جهاد جواهر سخن از جهاد ابتدایی هست، نه در اعلم بودن و نه در تندتر بودن و نه در پیشگام بودن او فرقی است. اما فرق اساسی امام با دیگر فقها چیست؟

ایشان گفته من به خودستانی نیست، این خودستایی نیست، این با خودستانی همراه است، یعنی خودش را ستاند، خود را از خود گرفت! شده یک فقیه و نه روح الله الموسوی، که خود را ببیند. بعد از خودستانی، خود ستائی رواست، چرا انسان خودش را می­ستاید؟ دینش و فقهش را ستایش میکند، این گفت من جزء علمایی هستم که از رسول خدا(ص) و انبیاء(ع) دیگر ارث بردم، العلماء ورثه الأنبیاء(ع)، باید میراثم را مشخص کنم که به من چه رسیده است؟ دو تا کار جزء میراث های پر برکت انبیاء(ع) هستند و خاتم(ص) آنها خصوصاً است، یکی بیدار کردن مردم، تبدیل جامعه مرده به زنده، تبدیل جامعه ایستا به پویا، تبدیل جامعه جاهل به عارف که فرمود لیسیروا لهم دفائن العقول، این جمع است، در اولین خطبه نهج البلاغه است، وجود مبارک حضرت امیر(ع) فرمود انبیاء آمدند تا عقلانیّت را به مردم بدهند، نه از جهل مردم سوء استفاده کنند! و برای اینکه جامع را عقلانی کنند هم بغل لازم است و هم ثور لازم است، هم شکافتن لازم است و هم شیار کردن لازم است، اگر شکافته بشود و شیار نشود، ثوره نخواهد بود، انقلاب نخواهد شد! فرمود لیسیروا لها دفائن العقول، آنچه ذات اقدس اله در درون این مردم نهادینه کرده است، انبیاء کشاورزان ماهری هستند که آن دفینه عقول را اثاره می­ کنند، امام فرمود من باید مردم و جامعه را و عقلانیت را بدهم...، جامعه با چه وضعی عاقل خواهد شد؟

شما این چهار مطلب را کامل نگاه کنید، ببینید وضع ما قبلاً چه بود و الآن چیست و باید چطور باشیم؟ ما یک تعلیم داریم، یک تعلیل داریم، یک تبلیغ و یک تکرار تبلیغ. تبلیغ و تکرار دو عنصر منفی هستند، تعلیم و تعلیل دو عنصر مثبت هستند، اگر کسی معمار، مهندسی، صاحب نظری بخواهد یک چنین بنای مستحکمی که از یادگارهای آیت الله العظمی فاضل لنکرانی(رض) مع الائمه(ع) است بسازد اول به کارگرانش تعلیم می­دهد که شما این مقدار مصالح را به کار ببرید، این بنا محکم شود، اما وقتی اینها دوره مهندسی دیدند، استاد هندسه اینها را تعلیم می­دهد، آنچه را که اینها یاد گرفتند معلّل می­کند، می­گوید می­دانید چرا گفتیم چنین طاقی بزنید؟ برای اینکه قدرت تحملش این است، گفتیم چرا آن قدر میلگرد بگذارید؟ برای اینکه درصد توانش این است، گفتیم چرا این قدر پی بکنید، برای اینکه قدرت زورآزمایی­اش این است، اول تعلیم است و بعد تعلیم که کار حوزویان و دانشگاهیان و عالمان است، در قبالش دو کار منفی است، آنجا که تعلیم نیست تبلیغ را به جای تعلیم می نشانند و به مردم می­گویند، آنجا که جای تعلیل نیست تکرار را به جای آن می­نشانند و اگر یک چیزی مکرر شد آن قدر در جامعه قبولی می­ پذیرد که گویا معلل است، اگر شما از مردم سؤال کنید چرا؟ می­ گوید این همه گفتند، حرف اولش که معلل نبود، تکرار در جامعه غیر عقلانی کار تعلیل را می­ کند، تبلیغ در جامعه غیر عقلانی کار تعلیم را می­ کند، انبیاء آمدند برای اینکه جاهلیّت زدودی کنند، خواه جاهلیت کهن و خواه جدید، هم جاهلیت اولی و هم جاهلیت ثانی و ثانیه را، آمدند لیثیروا لهم دفائن العقول، اما با چه راه؟ با راهی که خدای سبحان به اینها آموخته و مکتب به اینها داد، این مکتب سه ضلعی اگر گفتیم سه ضلع است، در حقیقت یک پیام دارد به سه صورت؛ آنکه به ما گفت درس بخوان، گفت طلب العلم فریضه، گفت اطلبوا العلم ولو بالثین، طلب العلم من المهد الی اللحد، اینطور نیست که برو یله و رها بخوان بلکه گفته چه چیز بخوان! شاید صد بار به عرضتان رسید، آن دینی که به ما گفته بخوان، گفته چه چیز بخوان، گفته آیه محکمه بخوان، فریضه­ی عادله بخوان، سخن قائمه بخوان، برخی گفته­اند آیه محکمه فقه و اصول، فریضه عادله و سنت غائبه فقه و اصول، بعضی حوزه ها به این صورت شد که دیدید، ولی امام گفت فریضه عادله فقه و اصول، سنت غائبه اخلاق و حقوق، آیه محکمه امور عقلی، با این عقلیت امام رضوان الله علیه وارد صحنه فقه و حوزه شد که جامعه را عقلانی کند، با کدام مکتب جامعه عقلانی می­شود؟ امام فرمود من وارثم، کار من اثاره دفائن عقول است، با چه وسیله؟ اول باید پای بسته­ ی این مکتب را باز کنم، این فقه مدار بسته را باز کنم، همان طوری که خدا فرمود انبیاء عموماً و مبارک حضرت خصوصاً ... من بیایم زنجیر را از گردن فقه بردارم بگویم این فقه سیاسی که از ارکان فقه است چرا این را بستید؟ بگویم ولایت فقیه که از ارکان رسمی این فقه است چرا دست و بالش را بستید؟ چرا این ها را در کتاب خفه کردید؟ «و یضعوا عنهم عثرهم و اغلال التی کانت علیهم»، اگر موسی کلیم غُل جامعه را از گردن مردم برداشت برای این که یک مکتب پویا بود، وگرنه غُلی در گردن مردم نبود، زنجیری در گردن مردم نبود، مردمی که عاقل شوند ... از غل جاهلیت و بربریت نجات پیدا می­کنند، این فقه را که یک برده بود تحریر کرد ، گفت فقه حکومت دارد، چیزی که باور کردنی نبود، فقه ولایت فقیه دارد، چیزی که باورکردنی نبود، مبادا کسی بگوید قبل از او نراقی در عوائد نوشت، مراغی هم نوشت، هیچ کدام حرف امام را نزدند، زیرا گفتند ولایت فقیه واجب مشروط است، یعنی اگر حضور حاضر به قیام حجت و وجود ناصر شد ولی فقیه تقدیم او کردن او می­تواند! اما امام گفت این واجب مطلق است، مشروط نیست، آن حضور حاضر و قیام حجت و وجود ناصر مقدمه تحصیلی است و نه حصولی، این کار هزینه دارد، زندان و تبعید و اهانت دارد.

روزی می­رفتم جزوه­ هارا می­ بردم محضر استادمان، ما بنایمان نبود یک کتابی بنویسیم که امام ببیند. سطر به سطر، به عرض ایشان می­رساندیم و ایشان می­دید اگر اختلافی بود حل می­کرد، یک شب رفتم جزوه را خدمت شان بدهم، دیدم شبنامه در خانه ایشان است، ایشان فرمودند من این ها را نگاه نمی­ کنم نمی گویم چه نوشته بود، ولی این هزینه ها را امام تحمل کرد، یک واجب مشروطی را مطرح کردن، مقدمات تحصیلی را حصولی کردن و بالعکس، هزینه شبنامه دارد، تبعید و زندان و اهانت دارد، هم سیاسیّون معاذ الله ایشان را جزء بردگان انگلیس می­ دانستند و هم قشریون اینها را یونانی می­ پنداشتند، یکی حربه خارجی به دست، یکی حربه تکفیر به دست، همه این زخم ها را تحمل کرد، به قول حکیم فردوسی حشرش با اولیای الهی باشد، اینکه ما از فردوسی به عظمت یاد می­ کنیم، نه برای رستم و اسفندیار اسـت، هیچ کدام ماندنی و مهم نیست، این می­ گوید آن روزهایی که بردن نام حضرت امیر(ع) برابر با اعدام بود، درست این سخن را به نظم گفته است پیامبر(ص) فرموده: «که من شهر علم ام و علی باب آن است».

این فردوسی گفت بخوردم ز تو هشت تیر خدنگ، نه شصت! مگر ممکن است کسی شصت تیر خدنگ بخورد، ننالیدم از بحر ناموس و ننگ! امام خمینی(س)، هم خدنگ­های قشری­ها را تحمل کرد، هم خدنگ­های دولتی را تحمل کرد، هم خدنگ­های القا کننده فتنه را تحمل کرد، هم خدنگ­های دوستان ناکام و جاهل و هم خدنگهای دشمنان کینه ورز را تحمل کرد تا ثابت کند ولایت فقیه واجب مطلق است نه مشروط! مقدماتش تحصیلی است نه حصولی، بلغ ما بلغ، این کار امام بود.
تحریر کردن از یک انسان آزاد و آزادمنش برمی­ آید، مگر پیش خودش بنده باشد می­ تواند عتق رقبه کند، اگر کسی یضع عنهم عزرهم را داشت، می­تواند هم از دست و بال جامعه وضع عز و قرب کند، چون جامع الاطراف بود. سهم میراث این بزرگوار این بود که بخشی از اعتیتوا جوامع الکلم را هم ارث برد، گرچه اوج و قله­ای مال زوات قدسیه­ ای است که وجود مبارک رسول خدا(ص) و حضرت امیر(ع) فرمودند: اعتیتوا جوامع الکلم و لقد اوتیتی یا علی جوامع الکلم، آن جوامع الکلمی که صد در صد است مال آنهاست، ولی وارث آنها بالأخره این است که آیه محکمه را در علوم عقلی می­برد، فریضه عادله را در فقه می­برد، سنت قائمه را در اخلاق و حقوق می­ برد، شاید شما می ­بینید درست است صاحب جواهر اقدم و اعلم بود، اما خرج تکوین و اعتبار در جواهر کم نیست، در تمام مدتی که شما از نزدیک و دور در خدمت امام بودید، هرگز خمز بین تکوین و اعتبار نمی­ کرد.

مرحوم صاحب جواهر(رض) در مسئله صوم کفاره، حالا اگر در حادثه رخداد تلخ این تطابق قطع شد، آیا صوم باطل است یا تبدیل می­شود به صوم دیگر بعضی گفتند صوم کفاره بودن او باطل می­شود یا اصل صوم! استدلال صاحب جواهر در نقد این است که مگر با رفتن فصل، جنس هم هست؟ خیال کرده که اینها جنس و فصل­اند، خیال کرده که این باید و نباید اعتباری هم نظیر جنس و فصل ماهیّت دارد. این با عبادات شده، در بخش معاملات ایشان در بیع می­گوید البیع ما هو، برخی نظری دیگر داشتند و ایشان می­گویند بیع مقوله فعل است و انتقال مقوله انفعال است و این دو جمع نمی­شود! برخی گفتند بیع انتقال است و ایشان فرمود بیع لفظ و ایجاب است و قبول، این کیف است و انفعال است، این مقولات دهگانه با هم متباین هستند، ببینید چقدر انسان باید دور باشد تا چنین کاری کند، مقولات عشر مال فقه و اصول است؛ اینها با عناوین اعتباری، اینها ماهیت نیستند، مفهوم هستند یک، مفهوم اعتباری هستند دو، اینها که مقوله نیستند، اما آنچه جامع الاطراف است، هم آیه محکمه دستش است، هم فریضه عادله و هم سنت قائمه دستش است هرگز چنین حرفهای بی محتوایی نمی­زند، خودش هم گاهی در اصول می­فرماید این حرفی که مرحوم نائینی گفته خلط بین تکوین وا عتبار است، او عاقلانه درس میگفت به طوری که برخلاف عقل نباشد، نه معقول را در اصول و فقه وارد کند! یک انسان جامع برخلاف عقل حرف نمیزند، نه مصطلحات عقلی را در فقه وارد کند، این معلوم می­شود جامع نیست! امام رضوان الله علیه روی جامعیت و وارث بودنشان هم توانستند یثیروا لهم دفائن العقول را ارث ببرند که میراث رسمی همه انبیاء است.
این را مرحوم صاحب جواهر در بحث بیع باطل، به یک مناسبتی بحث در این که گریه در شب فرشته ها را آزاد می­کند، می­گوید این روایت درست است ولی گریه بر سید الشهداء عبادت است یک، گریه بر ائمه عبادت است دو، و اشک ریختن در سوگ علما کم حرفی نیست!
چه این که در بحث فروش مصحف، قرآن فروشی به غیر مسلمان آیا جایز است یا خیر؟ کتب حدیث را ملحق کنند و بعد می­ فرماید کتب فقهی علما هم از همین قبیل هستند چون آنها هر چه دارند از همین دارند! آنها از خودشان چیزی ندارند، این دید وسیع است، این حقّ است، این از منظر قداست به فقه نگاه کردن است، این قداست هست و سر جایش محفوظ است، اینها پاسداران دین و نگهبانان فقه هستند، هر چه بزرگان در این زمینه بگویند حق است. ولی منظور این است که اگر کسی این چنین شد چنین وارثی به جای مورث می نشیند، بعد از این که امام(رض) آمده دست و بال فقه را باز کرد، فقه سیاسی داریم، حکومت داریم، اداره جامعه داریم، هیچ کاری در زمان غیبت زمین مانده نیست، این واجب مطلق است و باید هزینه­اش را داد. برخی خیال می­ کنند ولایت فقیه حق است، این ابهام را امام زدودند و فرمودند این تکلیف است و نه حق! در خاتمه مسائل امر به معروف و نهی از منکر، فرمود در عصر حضور که مال امام سلام اله علیه است، اما در عصر غیبت مال فقیه جامع الشرایط است ویجبوا علیهم گرچه در طلیعه­ی امر می­فرمایند اگر شرایط مساعد بود ولی عملاً ثابت کرده اند باید شرایط را مساعد کرد، گفتند اینجا آشوب است و آنجا هم آشوب، فرمودند نه اینجا و نه آنجا! همه جا خداست، این را نه در سرزمین قم گفت، در کنار دریایی که در بندر کویت راهش ندادند هم همین حرف را زد ، این می­شود وارث پیامبر، یزعوا ... این غل جامعه را از گردن فقه برداشت، شما بزرگواران وارث چنین فقهی هستید، اگر این نتواند جامعه بیدار را لااقل حفظ کند ما متضرریم، الآن مصر و تونس نام امام است، یمن و عربستان نام امام است، اردن و بحرین نام امام است، از جمل تا نهروان نام علی، از مصر تا بحرین، از بحرین تا مصر نام امام است، اگر بخواهیم خاور میانه روزی خاورمیانه­ی اسلامی بشود راه امام، تحریر امام، روش امام، منش امام، پوشش امام، میراث امام، حریّت امام، که این جامعه­ی بین الملل را زنده می­ک ند، نه این که تنها بتواند یک گوشه­ ای را احیا کند، یا شرحی نظیر تحریر علامه باشد و مانند آن. این امام رضوان الله علیه، بعضی از دوستانی که اینجا حضور دارند یک وقتی هم به عرض ایشان رساندیم، شما ببینید همه ما قائل به ولایت فقیه هستیم، وقتی به نماز جمعه رفتیم گوش نمی ­دهیم به اینکه امام فرمود ... در اجتهاد مؤثر است، ایشان 50 سال قبل در تحریر فرمودند احتیاطاً چهار رکعت ظهر را بعد از نماز جمعه بخوانید، ما هم می­ خوانیم! برادر آن وقت قبل از حکومت و ولایت فقیه بود، این امامی که فرمود ولایت فقیه ولایت رسول خدا (ص) است، اگر رسول الله، اگر امام معصوم علیهم السلام یک کسی را به عنوان امام جمعه نصب می­ کردند، ایشان بعد از نماز جمعه باز نماز چهار رکعتی می­ خواندند؟ امام در تحریر فرمودند احتیاطاً باید نماز ظهر را بخوان، یعنی با اینکه فقیه یک کسی را به عنوان امام جمعه نصب کرده، باز شما نماز چهار رکعتی ، اگر امام جمعه بودید و برخی از مأمومان شما قائل به احتیاط نبودند، می­ توانید این کار را بکنید، ... لیثیروا لهم دفائن العقول باید ... فرمود در زمینی به سر ببر که بفهمی در کدام زمینی، اگر این چنین است، حالا در ولایت فقیه باز نماز چهاررکعتی؟ این کار امام بود.

بنابراین اگر چنانچه گفته شد تحریر الوسیله مبادا کسی خیال کند که تحریر الوسیله در حد تحریر علامه حلی است! خیر، این دست و بال فقه را باز کرده، فقه سیاسی درست کرده، متولی درست کرده، با این منظر این کتاب را نوشته، که این کتاب احکامی دارد، مسئول اجرایی دارد، آن مسئول اجرا منم، هزینه دارد و هزینه­اش را تحمل می کنم.

یک وقتی رفتم خدمت مرحوم حاج آقا مصطفی، چون قبل از این که از مدرسه مروی تهران به قم بیائیم از دوستان سابق ما بودند؛ این دوستی بود، گاهی من به منزل شان می­ رفتم، دیدم فصوص معروف را با تعلیقات خوش خط امام به من نشان داد که این تعلیقات امام است! ما آنجا این را زیارت کردیم، بعد از آن که ریختند ساواکی­ها و کتاب های شان را غارت کردند خبری از این کتاب نبود، تا بعضی از بزرگان و دوستان در یک دست فروشی دیدند این کتاب با خط زیبا و پایین اش نوشته روح الله الموسوی، نگاه کردند دیدند فصول است و با تعلیقات امام، با یک دست عرفان و فلسفه، «محیطی چو گویم چو بارنده به یک دست گوهر به یک دست تیغ/ به گوهر جهان را بیآراسته، به تیغ از جهان داد دین خواسته»؛ شما زیر آسمان هیچ وقت در ایران شرفی ندیدید که سلاطین بسیاری از کشورها بیایند حضورشان که خواهش کنند بیائید قطعنامه را قبول کنید، این عز اسلام است و این نام و شرف باید بماند، این محصول کار مؤسس حوزه علمیه قم است، محصول شجره طیبه آیت الله بروجردی است، این محصول هزاران تلاش و کوشش است که به این صورت درآمده است.
مجدداً از همه شما سپاسگزاری می­ کنیم، از بزرگواران و اساتید، بیوت مکرم، برادران و خواهران گرامی، از همه شما حق شناسی و قدردانی می­ کنیم، محضر و مقدم شما را گرامی می­ داریم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.