روز حقوق بشر اسلامی، بهانه مناسبی است برای آنکه به مبانی حقوق انسانی در دین اسلام و منابع غنی دینی خود برای استخراج و تدوین این حقوق، نگاهی دوباره بیندازیم. پایگاه اطلاعرسانی و خبری جماران، به این منظور، گفت وگویی را با حجت الاسلام عباسعلی براتی، عضو کمیته علمی کمیسیون حقوق بشر اسلامی قم و از مدرسین دانشگاه جامعة المصطفی(ص) العالمیه، و دبیر سابق اجرایی کمیته حقوق بشر در مجمع جهانی اهل بیت(ع)، انجام داده است که در ادامه می خوانید:
چنان که مطرح است، حقوق بشر جهانی بر مبنای جهانبینی و انسانشناسی خاصی بنا شده است که مسلمانان برای پذیرش آن، با تردیدهای بسیار مواجهاند. منشأ حقوق انسان در نگاه اسلامی، خداوند است، و این حقوق جنبهای دینی و الهی دارند. اما این دیدگاه به کلی در اعلامیه جهانی حقوق بشر غایب است. به نظر شما، با توجه به این تفاوت در نگاه و مبانی، مسلمانان باید چه مواجههای با حقوق بشر داشته باشند؟
اگر منظور شما این است که چون زیربنای فکری حقوق بشر معاصر، زیربنایی سکولار است، ممکن است مسلمانان با آن مشکل پیدا کنند، به نظر من چنین نیست. در بسیاری مواقع اتفاق میافتد که دو ایدئولوژی و جهانبینی متفاوت به نتیجهای مشترک برسند. مثلا در زمینه مسائل انسانی که حقوق بشر هم یکی از آنهاست، ایدئولوژیهای مختلف توافق دارند که باید به انسانهای محروم و مظلوم و آنها که دچار بلاهای طبیعی یا نیازهای اساسی شدهاند، کمک کرد. این نشان میدهد که میان فرهنگهای مختلف، یک زبان گفتوگو و تفاهم وجود دارد و اگر نتوانند در تمام موارد توافق کنند، قطعا در بخشی از موارد میتوانند به اشتراکات و توافقات لازم برسند. اتفاقا حقوق بشر هم با زبانی جهانی نوشته شده است که همگان بتوانند آن را بپذیرند. صاحبان فکرها و فرهنگها و ادیان و جهانبینیهای مختلف، بر روی مسئله انسان توافق دارند و مسلمانان نیز، در این نکته که احترام و کرامت و حقوق انسانی باید حفظ شود هیچ تردیدی ندارند. !S1!
مبنای این حقوق انسانی، در دین مبین اسلام چیست؟
در ادیان توحیدی، برای انسان جایگاه ویژهای در نظر گرفته شده است و در واقع میتوان گفت که حقوق بشر جهانی فعلی نیز، بر اساس مبانی دینی نوشته شده است؛ یعنی مبانیای که در ادیان و فرهنگی که اکثریت مردم جهان داشته و دارند، بوده است. اما بعد از تدوین مفاد حقوق انسان، در زمانی که خواستند آن را به صورت اعلامیه حقوق بشر در آورند، زبان دینی و ریشههای دینی آن را حذف کردند و با ادبیاتی سکولار و فارغ از دین، آن را اعلام کردند. به همین دلیل باید گفت که در حقیقت، حقوق بشر از دین اسلام گرفته شده است. اسلام، هزار و چهارصد سال پیش و بسیار قبل از تدوین اعلامیه جهانی حقوق بشر، حقوق انسانی را بر شمرده و به رسمیت شناخته است و در جهت ترویج و تعمیق آن گام برداشته است. در قرآن کریم، سنت پیغمبر، فرمایشات ائمه اطهار(ع) و بسیاری از متون دینی ما، احترام انسان به عنوان انسان، صرف نظر از عقیده و دین و نژادی که دارد، تصریح و تاکید شده بود. قرآن کریم در آیه 70 سوره الاسراء میفرماید: « وَلقد کَرَّمنا بنی آدم و حملناهم فی البرِّ وَالْبحر و رزقناهم مِّنَ الطَّیِّبات و فضّلْناهم على کثیر مِّمَّن خلقنا تفْضیلا». یعنی: «ما فرزندان آدم را کرامت بخشیدیم و بر دریا و خشکی سوار کردیم و از چیزهای خوش و پاکیزه روزی دادیم و بر بسیاری از مخلوقات خویش برتریشان نهادیم». همچنین پیامبر معظم اسلام در بسیاری از صحبتهایشان میفرمایند که مردم از نظر کرامت انسانی برابرند، نژاد، زبان و جنس و ... هیچ تمایزی را میان آنها ایجاد نمیکند. «یا ایها الناس! الا ان ربکم واحد و ان اباکم واحد، الا لا فضل لعربی علی عجمی، و لا لعجمی علی عربی، و لا لاسود علی احمر، و لا لاحمر علی اسود الا بالتقوی». «مردم! آگاه باشید که پروردگارتان یکی است و پدرتان نیز یکی است، بنابراین بدانید که نه عرب بر عجم و نه بالعکس، و نه سیاه بر سفید و نه بالعکس هیچ برتری ندارد مگر به تقوا».
سخنان بسیار دیگری از پیامبر اکرم و ائمه بزرگوار روایت شده است که همگی بر حقوق انسانی و برابری انسانها در آنها تاکید کردهاند و منابع دینی ما، مملو از این نکتهها و سخنان ناب و گهربار است. برای مثال میتوان از رساله حقوق امام سجاد(ع) نام برد که یکی از عالیترین منابع برای فهم و تشخیص حقوق بشر است. همچنین حقوق بشر در حالت جنگ نیز که به اصطلاح به آن، حقوق بشردوستانه میگویند، در منابع ما به تفصیل موجود است.
من تعجب میکنم از کسانی که میخواهند چنین رواج دهند که بحث حقوق بشر، بحثی جدید است و در اسلام و سنت ما چنین چیزی نبوده و اسلام با مفاد اعلامیه در تضاد است. خیر؛ سیره پیامبر، قرآن، احادیث، رسالههای ائمه بزرگوار، همه و همه منابعی سرشار و غنی برای حقوق انسانی است و حقوق برشمرده در اعلامیه جهانی را تایید و تصریح میکنند. به عنوان مثالی دیگر، میتوانم به نامه امام علی به مالک اشتر اشاره کنم که در آن، حقوق اساسیای که میان حاکم و مردمان متبوعش باید رعایت شود، به طور کامل بیان شده است.
پس به نظر شما مفاد اعلامیه حقوق بشر جهانی فعلی با فقه و شریعت اسلامی در وفاق کامل است.
بله. اسلام در اصول با مفاد اعلامیه حقوق بشر تعارضی ندارد. آیتالله هاشم زاده هریسی در مقاله ارزشمند خود، در پژوهش مفصلی نشان دادهاند که در اصول، اسلام با حقوق بشر کاملا موافق است و تنها در تعداد محدودی از فروع تفاوت در احکام است. موارد تفاوت هم بدان صورتی که بعضی میگویند نیست. برای مثال در بحث ارتداد و تغییر عقیده، چنین نیست که اسلام تغییر عقیده را منع کرده باشد. خیر؛ اسلام آن نوع تغییر عقیده ای را منع کرده است که از روی دشمنی و عناد صورت بگیرد و قیود و شرایطی را برای این مهم در نظر گرفته است. برای مثال اظهار و اعلان و فاش کردن اسرار برای دشمن و ... . با توجه به این نکات، به وضوح میتوان دید که اسلام با حقوق بشر هیچ ضدیتی ندارد و خود، منبعی غنی برای این حقوق است.
در واقع، در تدوین حقوق بشر، دولتها، با تکیه بر منابعی که ادیان در اختیارشان قرار داده بودند، در مجمعی گرد آمدند و مفاد اعلامیه را تدوین کردند، اما در آن مجمع هیچ نمایندهای از کشورهای مسلمان نبود، در واقع حقوق بشریت را در غیاب نمایندهای از بخش عظیمی از بشریت تدوین کردند. اگر نمایندهای از کشورهای مسلمان هم حضور داشت تاکید میکرد که اسلام هم با این حقوق در وفاق کامل است و آنها را در منابع خود به طور اکمل دارد.!S2!
در کنار حقوق بشر جهانی اما، برخی از ملل مسلمان به تدوین حقوق بشر اسلامی روی آوردهاند و مفاد حقوقیای را به صورت مجزا، با استفاده از منابع اسلامی و بر اساس جهانبینی توحیدی نوشتهاند. نظر شما در این باره چیست؟
این کشورها هم به این دلیل منشور حقوق بشر اسلامی را تدوین کردهاند که نگران بودهاند عدهای بگویند اسلام با حقوق بشر سازگار نیست و حقوق بشر ندارد. این افراد خواستهاند بگویند که اسلام هم حقوق انسانی را به رسمیت شناخته است و هیچ تناقض و تضادی با این حقوق ندارد و در واقع حقوق بشر از اسلام به راحتی قابل استخراج است. این اعلامیه هم، چنان که از نامش پیداست، اعلامیه حقوق «بشر» است و برای بشریت و انسانها جمع آوری و نوشته شده است و منحصر به ملل و افراد مسلمان نیست.
در واقع حقوق بشر جهانی و حقوق بشر اسلامی، صرفا در مبانی تفاوت دارند. گاهی حقوق بشر را از وجدان بشری میگیرید، گاهی از عرف، گاهی از عقل و گاهی هم از وحی الهی. وحی الهی کاملا منطبق بر فطرت انسانهاست و فطرت انسانها برای همه بشریت ثابت است. در نتیجه آنچه عقل و فطرت بگوید، حتما دین هم با آن موافق است و همان را میگوید.
در مواردی که اختلافی میان حقوق بشر و فقه اسلامی پیش آمد، شما اولویت را به کدام یک میدهید؟ یعنی به نظر شما فقه مقدم است و باید مفاد حقوق بشر را در پیشگاه فقه گذاشت و از فقه مجوز پذیرش یا عدم پذیرش این حقوق را گرفت، یا برعکس، باید حقوق بشر را معیاری برای درستی و نادرستی احکام فقهی دانست؟
چنان که گفتم، فقه و شریعت اسلامی، کاملا مبتنی بر فطرت انسان است و تناقضی با نظام اخلاقی و حقوقی بشریت ندارد. همچنین امروزه عقل به عنوان یکی از منابع فقهی مورد مراجعه عموم فقها است. و نظام حقوقی و اخلاقیای که عقلانی باشد، قطعا اسلامی و فقهی هم هست. حال اگر در جایی ما دچار تعارض در احکام فقه و حقوق بشر شویم، در شرایطی که مطمئن باشیم آن حق و آن نظام کاملا مبتنی بر عقلانیت است و نزد همه انسانها به عنوان یک امر مسلم عقلانی و اخلاقی پذیرفته شده است، در این صورت حتما در برداشت از فقه دچار اشکال بودهایم. به این معنی میتوان گفت حقوق بشر مقدم بر فقه است. اما چنین نیست که هر چه در اعلامیه حقوق بشر بیاید، بیچون و چرا صحیح است. همچنین این سخن من به این معنی نیست که هر حرفی که افراد زدند را معیاری برای فقه در نظر بگیریم. بلکه عقلانی و اخلاقی بودن آن شرط است.
وضع حقوق بشر را در جهان امروز چگونه میبینید؟ آیا به نظر شما مدعای اعلامیه حقوق بشر در جهان شکست خورده است؟
خیر. اعلامیه حقوق بشر در جهان شکست نخورده است. اما در سطح پایبندی عملی دچار مشکل است. چون همانطور که میدانید، کشورهایی که در جنگ جهانی دوم پیروز شدند جمع شدند و منشور حقوق بشر را تدوین کردند، در شرایطی که خودشان ابدا به مفاد آن پایبند نیستند. حقوق بشر هم امری است که باید در سطح دولتها رعایت شود و در سطح دولتها از آن حفاظت و صیانت شود. اما دولتی که خود حقوق بشر را رعایت نمیکند، چگونه میتواند نگهبانی باشد برای سایر دولتهای کوچکتر که آنها حقوق بشر را رعایت کنند؟ متاسفانه در وضع فعلی این حقوق پیاده نخواهند شد. برای مثال کشور آمریکا، در گزارشهای سالیانه خود بسیاری از کشورها را متهم به عدم رعایت حقوق بشر میکند، اما در هیچ کدام این گزارشها اشارهای به اقدامات ضد حقوق بشری داخلی این کشور نمیشود.
برای ترویج و پایبندی عملی حقوق بشر، چه وظیفهای بر دوش مسلمانان است؟
مسلمانان باید با ترویج این حقوق در سطح مردم و دانشگاهیان، اولا با پژوهش در منابع دینی، به هرچه غنیتر کردن این حقوق همت گمارند و همچنین همانند نگهبانی برای نظارت بر رعایت حقوق بشر باشند. در واقع باید این وظیفه نظارتی را بر دوش مردم قرار داد. باید موسساتی شکل بگیرند که بر اقدامات داخلی یا جهانی نظارت کنند و اقدامات ضد حقوق بشری را شناسایی کنند و مردم همچون اهرمی برای رعایت این حقوق عمل کنند.