هر جا ما وحدت کلمه داشتیم به موفقیت‌ها دست یافته‌ایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسیده‌ایم حضرت امام رمز پیروزی یک ملت را بر وحدت کلمه می‌دانستند و پایه اساس و پیشرفت و حرکت به سوی تعالی را در گرو این موضوع می‌دانستند.

اشاره: وحدت، یکی از مهمترین ارکان اندیشه اجتماعی امام است. امام در طول زندگی خود، تاکیدات مهمی برای وحدت مسلمین، وحدت گروهای سیاسی، وحدت ملی و ... دارد. انچه در ذیل می آید، گفتگویی ن با حجت الاسلام و المسلمین مرتضی اشراقی، نوه امام خمینی است که به تشریح ابعاد وحدت از دیدگاه رهبر کبیر انقلاب اسلامی می پردازد.


هدف از این مصاحبه این است که در مورد وحدت از دیدگاه حضرت امام با شما گفتگو کنیم. برای آغاز سخن اگر اجازه دهید از تعریف وحدت شروع کنیم تا بتوانیم بحث را با نظم بهتری ادامه دهیم.
وحدت در علوم مختلف تعریف های مختلفی دارد برای مثال وقتی در فلسفه مورد مداقه قرار می گیرد، از آن تعریف خاصی قصد می شود، که در مسائلی مانند وحدت وجود پیرامون وحدت بحث می شود و قضایای مختلفی در فلسفه با موضوع یا محمول وحدت شکل می گیرد.
همچنین در عرفان، وحدت عارفانه دارای تعریف خاص است و در گزاره های مختلف عرفانی مورد توجه است و به وحدت موجود می رسد و همچنین در سایر علوم که هر کدام از وحدت تعریف خاص خودش را دارد. در مساله وحدت که مورد نظر شماست، وحدت معنایی مغایر یا حداقل غیرهمسان با علوم دیگر دارد، که مراد از وحدت در زمی نه اجتماعی و سیاسی است .این مطالب را عرض کردم تا به مساله مدنظر خودم اشاره کنم که ما نباید در هنگام بحث از امور اجتماعی و سیاسی خلط تعریف کنیم و وحدت علوم دیگر و شرایط آن را در مساله خود دخیل بدانیم .برای روشن شدن صحبتم مثالی برای تقریب به ذهن می زنم؛ مثلا در عالم خارج وقتی می گوییم دو شیء یکی شدند و به وحدت رسیدند معنایش این است که هر یک از این دو شیء یا حداقل یکی از آن ها خواص خود را از دست داده و در دیگری مندک شده است .پس بنابراین در بعضی از شرایط، وحدت، از اضمحلال دوئیت ، پدید می آید یعنی دیگر دوئیت در کار نیست و آنچه هست یک شیء است یا مثلا در فلسفه وقتی می گوییم وحدت وجود، یعنی اصالت با وجود است و دیگر چیزی در عداد آن نیست، یک چیز است و آن هم وجود است و غیر از وجود چیزی نیست.
حالا فرض کنید همین وحدت از نگاه سایر علوم را ما اگر بخواهیم در امور سیاسی و اجتماعی ملاک قرار دهیم چه می شود.
در این صورت هر قدم شما برای رسیدن به وحدت، قدمی است، برای از بین بردن طرف مقابل و اضمحلال اندیشه دیگری در اندیشه خود زیرا که این وحدت به معنای یکی شدن است به گونه ای که دو طرف یکی از آن ها باید مضمحل شود و در دیگری مندک شود، حال در این گونه یا تو باید از بین بروی و خاصیت خود را از دست بدهی یا طرف مقابلت، در غیر این صورت وحدتی حاصل نمی شود.
یعنی شما معتقدید که معنای وحدت در سوال ما با وحدت در فلسفه و عرفان و سایر علوم متفاوت است و نباید میان آن ها خلط شود؟
بله دقیقا، وحدت در امور اجتماعی و سیاسی که مدنظر حضرت امام است به معنای اضمحلال تفکر ها و یکی شدن آن ها نیست بلکه بدین معناست که هر کسی باید اعتقادات و تفکرات خود را داشته باشد و بر این تفکر و اعتقاد راسخ بایستد ولی به دنبال مشترکات هم باشد یعنی اگر چند دیدگاه مختلف در جامعه ای شکل گرفته است و برای خود طرفدارانی پیدا کرده به جای اینکه به جنگ یکدیگر بروند و همدیگر را نسبت به نوع نگاهشان به مسائل روز و عقاید منکوب کنند، بهتر است به دنبال مشترکات هم باشند و تحت سایه آن مشترکات به توافق برسند.
مثل منافع ملی که قطعا برای تمام گروه ها و دستجات سیاسی می تواند چتری برای وفاق باشد و اگر جایی پای منافع ملی به می ان آمد باید همه گروه ها به یک نظر واحد برسند و جلوی مخدوش شدن منفعت ملی را بگیرند.
به نظر من حضرت امام نوع نگاهشان به وحدت همین است نه اینکه همه باید یک نوع نگاه داشته باشند و همه یک گونه فکر و عمل کنند بلکه تضارب آرا در پرتو حفظ منافع ملی. همیشه امام مخالف تک صدایی و تک قطبی شدن جامعه بودند زیرا این مساله را مخالف منافع و مصالح کلی و عمومی جامعه و کشور می دانستند و همی شه و همه جا بر حضور تفکرات و اندیشه های متفاوت در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی تاکید داشتند و هیچگاه نگاه ایشان از موضوع وحدت کلمه به معنای حذف یک نوع تفکر و جریان و غلبه دادن تفکر دیگر نبوده است. زیرا این واقعه را مغایر با اصل وحدت می دانستند که همان اضمحلال یک نوع اندیشه باشد و به بهانه رسیدن به وحدت وقتی در جملات نغز و شیوای حضرت امام؛ دقیق شدیم به این نتیجه خواهیم رسید. امام بار ها بر حضور پررنگ در مساله انتخابات تاکید داشتند روی صحبت حضرت امام فقط به مردم نیست بلکه جریانات سیاسی مختلف را نیز شامل می شود.
جریانات سیاسی موجود در کشور با اندیشه های مختلف و دیدگاه های متفاوت نیز موظف هستند وارد عرصه انتخاباتی شده و باعث پرشور شدن و رونق انتخابات شوند و در عین حال وحدت کلمه را نیز حفظ کنند یعنی برای رسیدن به پیروزی خطوط قرمز و منافع ملی را مراعات کنند.
پس می بینیم که امام در عین اینکه وحدت کلمه را بیان می کنند از حضور گسترده تفکرات مختلف در عرصه های سیاسی و اجتماعی نیز استقبال می کنند و آن را منافی با وحدت در جامعه نمی دانند زیرا کثرت دیدگاه باعث پویایی و شادابی در جامعه خواهد شد و پویایی و تعالی جامعه هدف غایی و ن هایی از اصل وحدت است.
جامعه ای که در آن رکود و خمودگی باشد به هیچ عنوان به تعالی نخواهد رسید و این گونه جوامع اکثرا به خاطر تک صدایی و یکجانبه نگری به وجود می آید.
نوع نگاه حضرت امام در مورد نظریه وحدت شیعه و سنی هم باید اینگونه باشد؟
دقیقا به همین منوال است، زیرا وحدت شیعه و سنی اگر منظور از وحدت به معنای یکی شدن و اضمحلال یک نوع تفکر و غلبه یکی بر دیگری باشد هرگز به نتیجه مطلوب که مدنظر است نخواهد انجامید و اصلا وحدتی رخ نخواهد داد در حالی که وحدت بین مذاهب به معنای یکی شدن نیست، بلکه به این معناست که هر گروه عقاید خود را داشته باشد و زیر چتر مشترکات جمع شوند مانند خدای واحد، پیامبر واحد، قرآن واحد، قبله واحد و ده ها دستورالعمل مشترک، با این نگاه که عرض کردم اگر فرهنگ وحدت کامل شود دیگر لازم نیست نگران از بین رفتن عقاید و تفکرات خود باشیم بلکه هر دو طرف شیعه و سنی ضمن احترام به عقاید دیگری در زیر بیرق مشترکات برای رسیدن به هدف واحد که می توان این هدف واحد در بین مسلمین جهان را جلوگیری از غلبه غیرمسلمان بر مسلمان دانست بیان کرد و با وحدت به وجود آمده از بین مشترکات به هدف اصلی خود که همان اتحاد مسلمین در برابر زیاده خواهی بیگانگان است رسید و این همان نگاه درست در رابطه با وحدت شیعه و سنی است.
ببینید با همان کلیدی که خدمتتان ارائه کردم نظر امام در مورد وحدت حوزه و دانشگاه را هم می توان پیدا کرد. نگرانی امام همی شه از جدایی این دو طیف مهم و تأثیرگذار در جامعه بوده است و در جایی صراحتا می‌گویند که این درست نیست که حوزوی‌ ها، دانشگاهی‌ ها را بی‌دین بدانند و از طرف دیگر دانشگاهی‌ ها هم حوزوی‌ ها را عقب‌ افتاده تصور کنند.
امام حتی پا را فراتر گذاشته اند و می‌گویند اگر از کل نهضت همین یک هدف یعنی وحدت حوزه و دانشگاه تأمین شود برای نهضت بس است.
این صحبت امام جای بسیار تأمل و تعقل دارد و هدف غایی را روشن کرده اند چرا که حوزه و دانشگاه، دو بازوی توانمند جامعه بشری در رسیدن به قله‌ های افتخار است.
عرض من این است که در یک جامعه دینی این دو بازو باید با هم باشند اینکه بعضی از هر دو طرف افراط می‌کنند کاملا مغایر با نظر امام و حتی منافع ملی کشور قدم برمی‌دارند.
از منظر اسلام دین هم برای سعادت دنیوی و هم سعادت اخروی یک جامعه آمده است بنابراین حکومتی که مبتنی بر احکام دینی باشد باید هم به فکر معیشت و امور مادی جامعه باشد و هم به فکر فرهنگ و عقاید و امور معنوی باشد.
جناب آقای اشراقی به نظر شما چرا امام در جای جای فرمایشات خود اینقدر به مسأله وحدت توجه می‌دادند؟
بدیهی است زیرا قوام یک جامعه به وحدت کلمه است یعنی ما اگر جامعه‌یی را بخواهیم به دست آوریم که روز به روز به تعالی برسد و شکوفا شود، هم از حیث مادی و هم از حیث معنوی و انسانی و نیز بتواند در مقابله با ناملایمات محکم بایستد و از موج‌ های روزگار نهراسد لازم است به وحدت بر همان تعریفی که عرض کردم دست پیدا کند یعنی مردم آن جامعه با قبول نقاط افتراق خود در کنار هم و در زیر چتر اشتراکاتشان به سمت هدف واحد حرکت کنند.
که هدف واحد تعالی یک جامعه و حرکت پرشتاب به سوی شکوفایی مادی و معنوی است.
حضرت امام هم همیشه بر وحدت تأکید داشتند بدان جهت که قوام جامعه و تعالی آن را در وحدت کلمه می‌دیدند. ایشان در وصیتنامه سیاسی الهی خود می‌فرمایند: یکی از رموز پیروزی انقلاب وحدت کلمه بین آحاد ملت بوده و همین مسأله رمز بقای انقلاب هم هست یعنی علت محدثه و علت مبقیه را همین مسأله وحدت می‌دیدند و واقع امر هم چنین است.
هر جا ما وحدت کلمه داشتیم به موفقیت‌ ها دست یافت هایم و هر جا بین آحاد جامعه افتراق و دو دستگی درست شد به نتایج نامطلوب رسید هایم. حضرت امام رمز پیروزی یک ملت را بر وحدت کلمه می‌دانستند و پایه و اساس پیشرفت و حرکت به سوی تعالی را در گرو این موضوع می‌دانستند.
حضرت امام به صراحت می‌فرمایند: این معنا باید سرمشق ما باشد در تمامی زندگی که اگر یک ملتی همه قشر هایش با هم بودند و یکپارچه‌ بودند هیچ قدرتی نمی‌تواند در مقابل آن ها ایستادگی کند و آسیبی به آن ها برساند.
ما در آموزه‌ های دینی خود نیز شاهد این مطلب هستیم که حفظ وحدت را از منظر دینی بر ما لازم می‌شمارند: واعتصموا بحبل‌الله جمیعا و لا تفرقوا
منظورتان از وحدت کلمه یکی شدن اندیشه ها نیست که ...
البته باز هم لازم می‌دانم که بگویم وحدت کلمه به معنای اضمحلال یک نوع اندیشه در دیگری نیست که با حذف یک نوع نگاه بخواهیم بگوییم که به وحدت برسیم بلکه باید همه دیدگاه‌ ها و همه نظریات در جامعه باشد و این دیدگاه‌ ها زیر یک بیرق به نقطه اشتراک برسند و به نظر من اگر خلاف اینگونه عمل شود برخلاف نظر حضرت امام عمل شده است.
جناب آقای اشراقی در زمینه وحدت یک مشکلی که وجود دارد این است که وحدت‌طلبی و حرکت به سوی آن گاهی منجر به تساهل و تسامح بیش از حد و گذشتن از ارزش‌ ها و آرمان‌ ها می‌شود؟ شما این را می‌پذیرید؟ و راهکاری در این زمینه به ذهن دارید؟
ببینید وحدت از دیدگاه اسلامی بلکه از دیدگاه عقلایی، طریقت دارد، نه موضوعیت. این مسأله‌ مهمی است که باید بدان توجه شود. امور گاهی از دیدگاه عقلا و دین موضوعیت دارند یعنی خودشان غایت و هدف اصلی هستند و گاهی طریقیت دارند و در واقع ارزششان به این است که راه رسیدن به یک هدف غایی و ن هایی است و به خودی خود ارزش دیگری ندارد.
با این مقدمه برمی‌گردیم به سوال مطروحه شما و عرض می‌کنم که وحدت طریقیت دارد و ارزشش اگر چه خیلی بالاست اما باید بدانیم به جهت طریقیتش است یعنی چون ما را به هدف غایی و ن هایی خود می‌رساند ارزشمند است و دقیقا از همین روست که ارزش آن متناسب با هدفی است که از آن ترسیم خواهیم کرد هر چه هدف عالی‌تر و الاتر باشد طریق رسیدن به آن هدف هم بالاتر و با ارزش‌تر خواهد بود.
با توجه به همین مطلب است که باید کاملا هوشیار باشیم که یک وقت وحدت برای ما موضوعیت پیدا نکند، ما نمی‌خواهیم به هر قیمتی ولو از دست رفتن اصل هدف و غایت مورد نظر، وحدت به دست بیاوریم یعنی مادامی جامعه عقلا به وحدت می‌اندیشند که هدفشان از وحدت، هدف واحد باشد.به عبارت دیگر اینکه امام معتقد بودند که ما با کسی عقد اخوت نبست هایم که همیشه با او باشیم این دقیقا همین مطلب است که ما برای یک هدف خاصی دور هم جمع شد هایم، من و شما کنار هم قرار گرفت هایم، نه من و فلان فرد، چرا؟
زیرا از ابتدا من و شما هدف مشترکی داشتیم نه من و زید، حالا اگر من و شما هم سر اصل هدف با هم مناقشه کنیم دیگر من و شما فرقی با من و فلان فرد نداریم و دیگر معنا ندارد سخن از وحدت به میان آید.
بله می‌توانیم و بهتر است حالا که در این مساله به وحدت نمی‌رسیم چترمان را عوض کنیم و در زیر یک چتر فراخ‌تر طبیعتا به صورت کمرنگ‌تر با هم تعامل داشته باشیم.
به طور مثال فرض کنید عده‌یی کنار هم جمع شوند تا گروهی تشکیل دهند و هدفشان هم این باشد که به تمام دنیا بفهمانند که اسراییل یک رژیم نامشروع و غاصب است بنابر این هدف کنار هم جمع می شوند و برنامه‌ریزی می کنند تا به هدف خود برسند، حالا تصور کنید گروهی از این افراد در میان کار بگویند اساسا به نظر ما اسراییل غاصب نیست و اتفاقا مشروع است. حالا به نظر شما از حیث عقلایی دیگر ادامه کار این دو اندیشه معنا دارد؟ قطعا نه زیرا هدف این دو گروه متفاوت است و اساس وحدت بر پایه هدف است. بنابراین وقتی مساله به اینجا برسد ما تعبد به وحدت نداریم و عهد اخوت با کسی نبست هایم بنابراین چترمان را عوض می‌کنیم.
وحدت از نگاه امام چه دایره ای را شامل می شود، مردم با مردم یا مسوولان با مردم یا مسوولان با مسوولان؟
منظور از وحدت که مدنظر امام است ، وحدت آحاد جامعه است بدین معنا که تمام اقشار در جامعه در ابتدای امر باید دور یک خاستگاه مشترک جمع شوند و هدف خود را مشخص و به سوی آن هدف حرکت کنند البته وحدت مسوولان با مسوولان در یک جامعه بسیار قابل اهمیت است زیرا اختلاف بین آن ها باعث تشتت و تفرقه در جامعه خواهد شد و اختلاف ها اگر در تصمیم گیری های کلان مملکتی به جایی برسد که به منافع ملی ضرر برساند باید کنار گذاشته و تحت عنوان مشترک به نتیجه واحد برسند تا خدای ناخواسته لطمه ای به کشور وارد نیاید.
وحدت سیاسی چطور؟ امام در این خصوص چه دیدگاهی داشتند. امام از وحدت سخن به میان می آورند اما می بینیم وقتی مجمع روحانیون از جامعه روحانیت منشعب می شود، تایید می کنند چرا علت چیست؟
پیشتر هم عرض کردم که منظور از وحدت این نیست که تفکرات و اندیشه ها در یکدیگر مضمحل شوند بلکه باید افراد اعتقادات و اندیشه های خود را حفظ کنند ولی تحت یک خاستگاه مشترک به وحدت برسند که در این انشعاب مورد نظر شما نیز می بینیم که تعدادی از یاران انقلاب به علت اختلاف دیدگاه در مسائل مختلف مملکتی از دیگر دوستان منشعب می شوند ولی در عین اینکه انشعاب رخ داده است تحت یک عنوان خاص با یکدیگر وحدت دارند و درست منظور امام از وحدت همی ن است که اندیشه های مختلف و تفکرات گوناگون در جامعه باید وجود داشته باشد ولی بر سر یک نقطه اشتراک با یکدیگر وحدت را حفظ کنند زیرا رشد و تعالی در یک جامعه در چند صدایی بودن آن است و تک صدایی شدن جامعه جز خمودی و سستی نتیجه دیگری نخواهد داشت.
چندی پیش سید حسن آقای خمینی یکی از موانع وحدت را بی اخلاقی بر شمردند، نظر شما چیست؟
اخلاق پایه و اساس رشد و تعالی در یک جامعه به حساب می آید. اگر در جامعهیی اخلاق سقوط کند آن جامعه رو به نابودی خواهد رفت. جامعه ای که اخلاق در آن حکمفرما نباشد، وحدت در آن معنا و مفهومی نخواهد داشت زیرا بی اخلاقی ریشه وحدت را می خشکاند و تفرقه و دودستگی را جایگزین آن خواهد کرد پس در ابتدای امر همه باید متوجه این مهم باشند که وجود وحدت منحصر به جامعه ای است که در آن اخلاق رعایت شود و در غیر اینصورت نمی توان به نقطه اشتراک رسید و با جامعه ای متشتت روبرو خواهیم شد.

از حضور حضرت‌عالی در این مصاحبه کمال تشکر را دارم و در پایان اگر مطلبی هست بفرمایید.
در پایان از زحمات شما و سایر کسانی که دغدغه تفکر امام را دارند تشکر می‌کنم و امیدوارم همه ما در مسیر اسلام حقیقی قدم برداریم و اسیر تفرقه نشویم و اگر اختلاف عقیده داریم بتوانیم با نیت‌ های الهی و با نگاه به اهداف حقیقی و اصل انقلاب به وحدت برسیم و همه با هم در راه تحقق آرمان‌ ها حرکت کنیم

منبع : سالنامه روزنامه اعتماد .
.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.