پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران : ماه رمضان ماه خداوند، ماه نزول قرآن و از شریف‌ترین ماه‌های سال است. در این ماه درهای آسمان و بهشت گشوده و درهای جهنم بسته می‌شودو عبادت در یکی از شب‌های آن (شب قدر )بهتر از عبادت هزار ماه است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در خطبه شعبانیه خود درباره فضیلت و عظمت ماه رمضان فرموده است: «ای بندگان خدا! ماه خدا با برکت و رحمت و آمرزش به سوی شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خداوند بهترین ماه‌ها است؛ روزهایش بهترین روزها، شب‌هایش بهترین شب‌ها و ساعاتش بهترین ساعات است. بر مهمانی خداوند فرا خوانده شدید و از جمله اهل کرامت قرار گرفتید. در این ماه، نفس‌های شما تسبیح، خواب شما عبادت، عمل‌هایتان مقبول و دعاهایتان مستجاب است.»
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی یادگار گرامی امام راحل به برکت ایام مبارک ماه رمضان سلسله نوشتاری را در اختیار پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران قرار داده اند که از ابتدای ماه مبارک رمضان تاپایان این ماه عزیز تقدیم خوانندگان وکاربران گرامی و علاقمندان اهل بیت (ع) و دوستداران بیت امام خمینی (س) می کند ،باشد تا در این راه قدمی هرچند کوچک برداشته باشد .
حجت الاسلام و المسلمین سید حسن خمینی در این نوشتار آنچنان که خود نوشته است : "نگارنده را امسال فراغتی حاصل شد تا کتاب شریف کشف الاسرار نوشته ابوالفضل رشید الدین میبدی را به مطالعه برگیرد و از همین رو بر آن شدم که گوشه هایی از آن را که موافق طبع ایام روزه داری است،خدمت برادران و خواهران تقدیم کنم و به فراخور مطالب آن از تفاسیر و متون دیگر اسلامی بهره گرفته و آن را ضمیمه نوشتار کنم.
"بخشهای قبلی این سلسله نوشتار که با عنوان "دلیل راه "منتشر می شود،روزهای گذشته منتشر شد؛اینک بخش پانزدهم تقدیم می شود :

جای این سؤال باقی است که تقدیر امور در شب قدر به چه معنا است؟ در پاسخ به این سؤال در بحار الانوار روایتی وارد شده است که با هم آن را مرور می کنیم:
«قال علی بن إبراهیم فی قوله: )لکل أجل کتاب یمحو الله ما یشاء ویثبت و‌ عنده أم الکتاب( (سوره رعد آیه38و39) فإنه حدثنی أبی، عن النضر بن سوید، عن یحیى الحلبی، عن عبد الله ابن مسکان، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: إذا کان لیلة القدر، نزلت الملائکة والروح و الکتبة إلى سماء الدنیا، فیکتبون ما یکون من قضاء الله تعالى فی تلک السنة. فإذا أراد الله أن یقدم شیئا أو یؤخره أو ینقص شیئا، أمر الملک أن یمحو ما یشاء ثم أثبت الذی أراد. قلت: وکل شئ هو عند الله مثبت فی کتاب؟ قال: نعم. قلت: فأی شئ یکون بعده؟ قال: سبحان الله، ثم یحدث الله أیضا ما یشاء تبارک وتعالى.» ترجمه: علی بن ابراهیم درباره این آیه که فرمود: )لکل أجل کتاب یمحو الله ما یشاء ویثبت و عنده أم الکتاب( [برای هر سر رسیدی، نوشته ای است. خداوند هر چه را که بخواهد زداید یا استوار دارد و نامه اصلی نزد اوست. (ترجمه ابوالقاسم امامی)] گفت: امام صادق فرمود: وقتی شب قدر شد، ملائکه و روح و کتاب ها به آسمان دنیا نازل می شود و ملائکه می نویسند: «آن چه را که قضای الهی در آن سال باشد، پس وقتی که خداوند می خواهد چیزی را عقب بیاندازد و یا جلو بیاورد و یا چیزی را کم کند، ملائکه را امر می کند که آن چه می خواهد را محو کنند، و آن چه می خواهد را ثابت نمایند. از امام پرسیدم، و آیا همه چیز در نزد خدا در کتاب، ثابت است؟ فرمود: بله. گفتم: بعد از آن چیست؟ فرمود: سبحان الله، خداوند بعد از آن، نیز آن چه بخواهد را پدید می آورد.»
مرحوم سید علی خان در ریاض السالکین در جواب به این پرسش می نویسد: «قال أکثر العلماء: القدر بمعنى التقدیر. قال علی بن إبراهیم: معنى لیلة القدر: إن الله یقدّر فیها الآجال والأرزاق وکل أمر یحدث من موت أو حیاة أو خَطب أو جَدب أو خیر أو شر کما قال الله: )فیها یفرق کل أمر حکیم( [1] إلى سنة. [2] وهذا المعنى هو المروی عن أبی جعفر علیه السلام على ما رواه ثقة الإسلام بسنده عن حمران عنه علیه السلام، أنه قال: «یقدّر فی لیلة القدر کل شیء یکون فی تلک السنة إلى مثلها، من قابل خیر و شر و طاعة و معصیة و مولود و أجل و رزق، فما قدّر فی تلک السنة و قضی، فهو المحتوم ولله عز وجل فیه المشیئة.» [3] والمراد إظهار تلک المقادیر للملائکة والنبی والأئمة علیهم السلام فی تلک اللیلة، وإلا فالمقادیر من الأزل إلى الأبد ثابتة فی اللوح المحفوظ. وقیل: القدر بمعنى الشرف والخطر یعنی لیلة الشرف والعظمة، من قولهم: لفلان قدر عند الناس، أی منزلة و خطر، کما یناسبه قوله: )لیلة القدر خیر من ألف شهر( [4] ثم هذا الشرف إما أن یرجع إلى الفاعل أی من أتى فیها بالطاعة، صار ذا قدر وشرف وإما أن یرجع إلى الفعل لأن الطاعة فیها أکثر ثوابا وقبولا.» (ریاض السالکین، ج6، ص30)
ترجمه: «اکثر علما می گویند: قدر به معنای تقدیر است، چنانکه علی بن ابراهیم در تفسیر خویش می نویسد: لیله القدر به معنای آن است که خداوند در آن شب سررسید ها، روزی ها و هر امر حادث دیگری از مرگ و حیات و گرانی و تنگ سالی و کار بزرگ و کوچک تا هر خیر و شری را برای یک سال اندازه و تقدیر می کند چنان که قرآن می فرماید: «در آن شب هر امری بر اساس حکمت تدبیر می گردد.» و این مطلب همان است که امام باقر علیه السلام می فرماید: «در شب قدر هر سال، تمام آن چه تا شب قدر سال بعد واقع می شود، تقدیر می گردد. از خیر و شر و طاعت و معصیت تا به دنیا آمدن و مردن و روزی، پس هر چه در آن شب تقدیر شد و به آن حکم شد، همان چیز حتمی است و مشیّت خدا به ان تعلق گرفته است.» البته مراد از این بیان آن است که خداوند تقدیری را که از ازل تا ابد تعیین کرده بود، در آن شب به ملائکه و پیامبران ابلاغ می کند. [یعنی تا قبل از آن در کتاب محفوظ بود و در آن شب، وضعیت یکساله بر آن ها معلوم می شود] و گفته شده است که قدر به معنای شرف و اهمیت است و لیلة القدر یعنی شب شرف و عظمت. چنانکه وقتی می گویند فلانی در نزد مردم قدر دارد یعنی منزلت و جایگاه دارد. و همین با )لیلة القدر خیر من ألف( شهر مناسب است. و این شرف ممکن است به خاطر فاعل باشد یعنی آن که این شب را به عبادت گذارند. و ممکن است به خاطر طاعاتی باشد که در این شب ثواب زیاد دارند و انجام می شوند.»
آن چه از مرحوم سید علی خان خواندیم در فتح القدیر نیز مورد اشاره قرار گرفته است. شوکانی می نویسد: «این شب را لیلة القدر نامیده اند چراکه خداوند در این شب امر خویش را تا سال آینده تقدیر می کند و گفته شده است که این شب را لیلة القدر نامیده اند به خاطر آن که قدر و ارزش بسیار دارد و خلیل گفته است، این شب را لیلة القدر می نامد چراکه زمین در اثر حضور ملائکه تنگ می شود و یکی از معانی «قدر»، تنگی است. (فتح القدیر، شوکانی، ج5، ص575)
در کلام مفسرین آن چه پیرامون تقدیر در شب قدر وارد شده است، تماماً بر این نکته تأکید دارند که کیفیت تقدیر، برای ما مجهول است چنانکه نحوه نزول ملائکه نیز در هاله ای از ابهام قرار دارد. حضرت امام خمینی در یکی از سخنان خویش می فرمایند: «در ماه مبارک رمضان قضیه ای اتفاق افتاد که ابعاد آن قضیه و ماهیت آن قضیه در ابهام الی الابد، مانده است برای امثال ما ها. و آن [چه مبهم است،] نزول قرآن است. نزول قرآن بر قلب رسول الله در لیلة القدر، کیفیت نزول قرآن و [اینکه] قضیه چه بوده است و [چگونه] روح الامین در قلب آن حضرت، قرآن را نازل کرده است و از طرفی خدا [می فرماید] انزلناه فی لیلة القدر[5] ، [حال] این نزول قرآن در قلب پیامبر در لیلة القدر، کیفیتش چیست؟ باید بگویم [کیفیت نزول قرآن و ماهیت شب قدر] غیر از خود رسول اکرم و آن هایی که در دامن رسول اکرم بزرگ شدند و مورد عنایت خدای تبارک و تعالی [و مورد] عنایات خاص او بودند، برای دیگران مطلقاً در حجاب ابهام است، [و کسی نمی داند] که مسئله تنزّل چی است، نزول در قلب چی است، روح الامین چی است، کیفیت وارد شدن روح الامین با قرآن، در قلب رسول الله چی است، لیلة القدر چی است؟ این ها مسائلی است که به نظر سطحی، یک مطالب آسانی است، و گاهی هم یک حرف هایی گفته شده است؛ لکن به شما عرض کنم کیفیت نزول قرآن در ابهام باقی مانده است برای امثال ما، و [همچنین] کیفیت نزول ملائکة الله در لیلة القدر و ماهیت لیلة القدر و این دعوتی که خدای تبارک و تعالی به حسب آن چیزی که از رسول اکرم منقول است که دُعیتم الی ضیافة الله[6]. [و کسی نمی داند] ضیافت چی هست و کی پذیرفته است این ضیافت را، و مقدمات پذیرش، این زیارت، این ضیافت چی هست و خود ضیافت چی هست.
باید عرض کنم که غیر از رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کسی به این ضیافتی که خدای تبارک و تعالی دعوت کرده است، آن طور که او اجابت کرده است کسی اجابت نکرده است. دعوت مراتب دارد، اجابت هم مراتب دارد. آن مرتبه اعلای اجابت، آنی است که پس از حصول مقدمات و ریاضاتی که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ کشیده اند، منتهی شد به این که خدای تبارک و تعالی از او ضیافت کرد به نزول قرآن. قرآن آن نعمتی است که در ضیافتی که از رسول خدا شده است، آن نعمتی است که در آن سفره ای که از ازل تا ابد پهن است، پیغمبر اکرم برخوردار از آن بوده [است]. و مقدمات آن، مقدماتی است که سال های طولانی، ریاضات معنوی کشیده است تا رسیده است به آن جایی که لایق این ضیافت شده است.
و مهم قضیه اعراض از دنیاست. آن چیزی که انسان را به ضیافتگاه خدا راه می دهد این است که غیر خدا را کنار بگذارد و این برای هر کس میسور نیست؛ برای افراد انگشت شماری که در رأس آن ها، رسول الله است میسور بوده، آن توجه قلبی به مبدأ نور و اِعراض از ماورای او، او را لایق کرد به ضیافة الله و لایق کرد برای این که، قرآن یک مرتبه به طور بسیط در قلب او وارد بشود. لیله مبارکه یکی از احتمالاتش، بنیه خود رسول اکرم است که مشکات نور الله است و احتمالات دیگر هم هست. مهم ادراک این معناست که مراتب کمال انسان برای ورود در ضیافت خدا زیاد است، و باید از مقدمات شروع بشود. مقدمات هم همانی است که [عبارت است از] توجه به غیر نداشتن و غیری را ندیدن و جز خدا ندیدن و توجه به هیچ چیز غیر از او نداشتن. در ان جا باید عرض کنم که از همه مردم این معنا مطلوب است، و اگر بخواهند در ضیافت خدا وارد بشوند به اندازه وُسع خودشان، باید از دنیا اِعراض کنند و قلبشان را از دنیا برگردانند.» (صحیفه امام، ج17، ص489)
ایشان در جای دیگر نیز می فرمایند: «ماه مبارک رمضان که ماه مبارک است ممکن است برای این باشد که ماهی است که ولی اعظم؛ یعنی رسول خدا، واصل شده است. و بعد از وصول، ملائکه را و قران را نازل کرده است. به قدرت او ملائکه نازل می شوند؛ به قدرت ولی اعظم است که قرآن نازل می شود و ملائک نازل می شوند. ولی اعظم، به حقیقت قرآن می رسد در ماه مبارک و شب قدر، و پس از رسیدن، متنزّل می کند به وسیله ملائکه ـ که همه تابع او هستند ـ قرآن شریف را، تا به حدی که برای مردم بگوید. قران در حد ما نیست، در حد بشر نیست. قران سرّی است بین حق و ولی الله اعظم که رسول خداست، به تبع او نازل می شود تا می رسد به این جایی که به صورت حروف و کتاب در می آید که ما هم از آن استفاده ناقص می کنیم. و اگر سرّ لیلة القدر و سرّ نزول ملائکه در شب های قدر ـ که الان هم برای ولی الله اعظم حضرت صاحب ـ سلام الله علیه ـ این معنا امتداد دارد ـ [اگر] سرّ این ها را ما بدانیم، همه مشکلات ما آسان می شود. تمام مشکلاتی که ما داریم برای این است که، ما محجوبیم از این که واقعیت را آن طور که هست و نظام هستی را به آن طوری که تنظیم شده است، مشاهده کنیم. ما گمان می کنیم که حیاتِ در این جا [دنیا] چیزی [خاص] است و نبودن در این جا [دنیا] نقصی است، در صورتی که حیات در این جا [در دنیا، مرتبـ}] نازله آن حقیقتی است که از عالم غیب آمده است و موت ـ اگر چنانچه موت انسانی[7] باشد ـ رجوع به همان مرتبه ای است که در اول بوده است، و البته مراتب مختلف و شئون مختلف است. و ما امیدواریم که از فیض ماه مبارک و فیض عید ماه مبارک ـ که عید وصال است ـ ما هم حظّی ببریم که بتوانیم در این مشکلاتی که بر ما وارد می شود، سرفراز بیرون بیاییم، تمام چیزهایی که انبیا آوردند، مقصود آن ها به ذات[8] نبوده است؛ تشکیل حکومت، مقصود به ذات نیست برای انبیا. دعوت ها هر چه می شود، مقدمه است برای اینکه انسان را بیدار کنند، بفهمانند به او، ارائه بدهند به او، که چه بوده است و چه هست و چه خواهد بود و عالم چه جور است وضعش [و چه نسبتی دارد] با ذات مقدس حق تعالی. و ما دستمان از این مسائل کوتاه است و امیدواریم که به برکت اولیای خدا، ما هم یک آشنایی ضعیفی پیدا بکنیم و بعض از حجب [حجاب ها]، از پیش چشم ما برداشته بشود. خدای تبارک و تعالی که می فرماید: (الله نور السموات و الارض) [9]و (هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن) [10]، این را ما با قلبمان، با وجودمان ادراک کنیم، نه ادراک علمی [بلکه] مشاهده [کنیم]. ادراک علمی آسان است، لکن رسیدن به آن جایی که انسان دریابد این مسائل را، این کار مشکلی است و محتاج به مجاهدت، و انبیا و اولیا با مجاهدات [است] خودشان به این مسائل رسیده اند.» (صحیفه امام، ج19، ص285)
نکته ای که لازم است در این جا به آن اشاره نماییم، مطلبی است که ممکن است تفسیرهای مختلف از لیلة القدر، آن را به ذهن نزدیک کند و این سؤال را مطرح سازد که مگر تقدیر امور از ابتدای خلقت نبوده است؟ و مگر دعاهای ما می تواند مقدّرات الهی را تغییر دهد؟ جواب شیعیان به این سؤال همواره مثبت بوده است و به همین سبب نیز برخی به صورت کنایی شیعیان را، بدائیه ـ به معنای کسانی که بداء را در حق خداوند متعال جایز می شمارند ـ خوانده اند. (اللباب فی تهذیب الانساب، ابن اثیر، ج1، ص126)
مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار ابتدا هفتاد روایت را در باب بداء ذکر می کند و سپس در ضمن مقاله ای شکوک و اوهام را از آن می زداید. (بحار الانوار، ج4، ص122)
در این جا مناسب است خلاصه مطلبی را از کلمات آیت الله العظمی سبحانی درباره بداء و انواع آن مرور نماییم. ایشان می نویسند: «از اعتقادات مشهور شیعه امامیّه است که گاه جزو آرای اختصاصی آنها نام برده می‌شود و غالباً مخالفان شیعه به انکار و انتقاد آن پرداخته‌اند. این نظریه بر سه رکن مهم، استوار است:
الف) این باور که خدا بر همه چیزها و رویدادها، از گذشته و حال و آینده، آگاه است و چیزی از اندک و بسیار بر او پوشیده نیست.
ب) تصریح و تأکید قرآن بر اینکه خدا کار آفرینش را وانگذاشته و هر روزی در کاری نو است (رحمان:29) و عالم امر و خلق در دست اوست (اعراف:54) و خلقت و ایجاد و تدبیر عالَم به حسَب مشیّت خدا استمرار دارد،... و اینکه دو دست قدرت او گشاده است (مائده:64)، برای هیچیک از مذاهب اسلامی جای ابهام و شکّ نگذاشته است.
ج) طبق تعلیم قرآن و حدیث، سرنوشت انسانها با کارهای خوب یا بد تغییر می‌کند. صدقه، احسان، صله رحم، نیکی به پدر و مادر، استغفار، توبه، شکرگزاری، به کارگیریِ بجای نعمت، حقگزاری و... تقدیر را تغییر می‌دهد، موجب گشایش می‌شود، اندوه را می‌زداید، روزی و مواهب طبیعی را می‌افزاید. و در برابر، کارهای غیر اخلاقی و نافرمانیِ احکام شریعت،... نقش منفی در سرنوشت افراد دارد؛ روزی را می‌کاهد، عمر را کوتاه می‌کند، مایه تلخکامی زندگی می‌شود و چه بسا قحطی به بار می‌آورد.
تأکید بر پیوند داشتن افعال انسانهاـ چه افعال عبادی، چه کارهای اخلاقی و چه افعال قلبی و خصوصاً باورهای اعتقادی ـ با سرنوشت مردم و اینکه آدمی خود سرنوشت خویش را رقم می‌زند، در قرآن و حدیث، هم به صورت کلّی و هم در قالبهای موردی، بسیار زیاد است (از جمله رجوع کنید به آیات رعد:11؛ انفال: 53؛ اسراء: 13؛ رجوع کنید به دعا، توبه، صله رحم، سعادت و شقاوت و...). نظریه بداء در واقع برآیند این سه مؤلّفه است.... آیه یازدهم رعد به این هر دو نکته اشاره دارد: «خدا نعمتهایی را که به قومی داده است تغییر نمی‌دهد مگر آنکه آنها خودشان اسباب دگرگونی آن را فراهم کنند.» نظریه بداء تأکیدی است بر «دائمی بودن کار آفرینش خدا» از یک سو و حریّت [و آزادی] آدمی در کارهای خود [و تعیین سرنوشت خویش] از سوی دیگر، که در مواردی به تبدیل قدر و قضای الهی در حقّ او می‌انجامد.
قبول این نظریه متضمّن {پاسخ به} دو پرسش جدّی است، یکی در باب قضا و قدر و دیگری در باب علم خدا. درباره پرسش اول، چنانکه در احادیث توضیح داده شده، قضا و قدر خدا بر دوگونه است: حتمی و غیرحتمی. دگرگونی قضا و قدر (و به تعبیر رایج بداء) در حوزه قضا و قدر غیرحتمی روی می‌دهد و این حوزه، خود رکنی از نظام قضا و قدر حتمی است؛ به این معنا که بنابر سنّتِ (قضا و قدر حتمی) الهی، بسیاری از آنچه در عالم تکوین مقدّر شده یا به مرحله قضا رسیده، قطعیّت ندارد... و با تغییر برخی شرایط که غالباً به کارهای انسان راجع است، قضا یا قَدَری دیگر جانشین آن می‌شود.... و ازینرو می‌توان اعتقاد به بداء را اعتقاد به «محو و اثبات» در عالم تکوین دانست.
درباره پرسش دوم، یعنی پیوند نظریه بداء با موضوع علم خدا، از آنرو که موهم تغییر رأیی برخاسته از آگاهیِ نو بوده و دست کم در حوزه افعال بشر، حکایت از عدم آگاهی کامل نسبت به موضوع یا پشیمانی از یک تصمیم دارد، امامان شیعه پیوسته تأکید داشته‌اند که وقوع بداء در ساحت ربوبی، ناشی از پیدا شدن آگاهی جدید یا زوال جهل نیست، بلکه همین دگرگونیِ در تقدیر نیز در علم مکنون الهی وجود داشته است. دانشمندان امامیّه نیز در آثار خود نظریه بداء را بر پایه همین احادیث و آن آموزه‌ها شرح داده‌اند.
در این میان، آنچه مایه غرابت نظریه بداء، و احیاناً تشنیع برشیعه شده، یکی کاربرد واژه «بداء» و دیگری گزارشهایی از وقوع بداء نسبت به پیشگویی‌های پیامبر یا امامان شیعه است. «بداء» از ریشه «ب د و» به یکی از دو معنای «ظهور» و «پیدا شدن رأی جدید» است و طبعاً نسبت دادن آن به خدا در معنای حقیقی آن پذیرفته نیست،... عالمان شیعه، ناگزیر از پذیرش معنای مجازی برای بداء شده‌اند، زیرا نسبت دادن معنای اصلی آن، یعنی «صواب‌دید چیزی بعد از آگاهی یافتن بر آن»، به خدا درست نیست.
مورد دوم، گزارشهایی از وقوع بداء است که آن را «بداء در اثبات» می‌نامیم. برخی از این گزارشها در قرآن آمده و در چند حدیث ذکر شده است. داستان رؤیای ابراهیم علیه السلام که صحنه ذبح فرزندش اسماعیل را چند بار دید و تلقّی او از این رؤیا، اولاً آن بود که باید به قربان کردن فرزندش اقدام کند و ثانیاً برای فرزندش از تحقق این رویداد در آینده خبر دهد.... موسی علیه السلام چون به میقات می‌رفت، خبر از سی روز غیبت داد و هارون را به جانشینی خود در این دوره برگزید، ولی این میقات چهل روزه شد و در همان ده روز پایانی، ماجرای گوساله پرستی بنی اسرائیل رخ داد. موسی از این تقدیر دوم آگاهی نداشت و به گفته قرآن، وعده خدا با او سی روزه بود... یونس از هدایت پذیری مردمش ناامید شد و با بروز نشانه‌های عذاب آنها را ترک گفت. اما تقدیر نقشی دیگر زد، آن مردم از گذشته پشیمان شدند، به درگاه خدا تضرّع کردند، ایمان آوردند و خدا عذابِ آمیخته با خواری را از ایشان دور کرد.» (دانشنامه جهان اسلام، ج2، ص451)
در باب بداء می توان سخنان دیگری نیز مطرح کرد. اما فی الجمله باید اشاره کنیم که علم الهی یا قدرت خداوند، هرگز در عرض علم و قدرت بشر نیست تا در قیاس با داشته های ما قرار گیرد. اگر بتوانیم به معنای «در طول بودن» توجه کنیم و به این نکته عنایت نماییم که همین گریه کردن ها و استغفار کردن ها نیز به یمن قدرت الهی است و ما از خود، حتی قدرت توبه نیز نداریم، حل مشکل آسان تر می شود.
این فصل را با عبارت شیرین میبدی به انتها می بریم. چنانکه خواندیم وی پیش از این نوشته بود که ملائکه در این شب فرو می آیند. اینک ادامه می دهد: «چهار علم با خود آورده، یکی بر بام کعبه بزنند، یکی بر طور سینا، یکی بر صخره بیت المقدس، یکی بر سر روضه [قبر] مصطفی صلی الله علیه و آله؛ و آن فریشتگان و جبرئیل [همراه] با ایشان، گرد عالم می گردند و به همه جای ها در آیند، و به همه خانه های مؤمنان در شوند [داخل شوند]. خانه ای که در آن جا می بود [اگر در آن] مدمن الخمر [دائم الخمر] بود، یا فرزندی عاق بود بر پدر و مادر، یا قاطع رحم بود، یا در آن خانه سگی بود یا تصاویر یا کسی که نماز نکند، یا دو مسلمان که با یکدیگر به هجرت [قهر] باشند و سخن نگویند؛ فریشتگان در این خانه ها نروند و [اهالی آن خانه ها] از خیرات و برکات این شب محروم باشند.
و در خبر است که فریشتگان هر مؤمنی را که در نماز بود، دست در دست نهند و بر وی سلام کنند، گویند: «السلام علیک یا مؤمن». و اگر بیرون از نماز بود، سلام کنند؛ و اگر در خواب بود، از دور به رحمت، در وی [به او] نگرند. آن ساعت که چشم بنده مؤمن آب ریزد [گریه کند] و موی ها بر اندام وی به پای شود، نشان آن است که جبرئیل دست در دست وی نهاده [است].
[در آن شب] چندان رحمت بر مؤمنان قسمت کند که زیادت آید. جبرئیل گوید: خداوندا زیادتی رحمت را چه کنم؟ ـ فرمان آید که: سزای [اقتضای] کرم ما نبود که رحمتی که به خلق فرستادیم، باز بریم؛ آن را میدار [نگه دار] تا غازیان، کافران را هزیمت کنند [فراری دهند] و فرزندان ایشان را اسیر آرند؛ آن فرزندان را از این رحمت، بهره بود تا به برکت این رحمت، ایمان آرند.
آن گه به وقت صبح جبرئیل آواز دهد که: یا معشر الملائکة الرحیل الرحیل [ای ملائکه، برویم برویم] علم ها برداریم تا بر آسمان، به مقام [جایگاه] معلوم خود باز شویم، فرمان آید از جبّار عالم که بر آمدن شما روا [جایز] نیست، [چرا] که خفتگان امت محمد را سلام نکردید. قومی که هنوز در خوابند، صبر کنید تا بیدار شوند و ایشان را سلام کنید. آن گه فریشتگان به وقت طلوع آفتاب، به آسمان باز شوند، به جای خویش حلقه حلقه بنشینند و یکدیگر را به تعجّب باز می گویند که: حق جل جلاله امشب با امت محمد صلی الله علیه و آله، چه [مقدار] فضل کرد! و چه [مقدار] نواخت [نوازش] بر ایشان نهاد! و از حق جل جلاله آن ساعت ندا آید که: ای مقرّبان درگاه و ای طاوسان مملکت و ای عابدان سدره[11] گواه باشید که از امت محمد صلی الله علیه و آله، هر که [همه کسانی که] مطیع بودند، طاعات ایشان پذیرفتم و پسندیدم و هر چه عاصیان بودند، معصیت ایشان آمرزیدم و ایشان را به [خاطر] مطیعان بخشیدم.
گفته اند: حکمت اندر فرستادن فریشتگان و جبرئیل، اندر این شب قدر به زمین، آن است که [خداوند] مصطفی صلی الله علیه و آله را امر آمد: (و ما کان الله لیعذّبهم و انت فیهم) [12] ای سید، تا تو در میان ایشان باشی عذاب کردن ایشان روا [جایز] نیست. رسول گفت: «الهی و سیدی و مولایی، ترسم که چون مرا ازمیان ایشان برداری، عذاب ها فرستی. فرمان آمد: (و ما کان الله لیعذِّبَهم و هم یستغفرون) [13]، ای محمد تو رسول من به [برای] ایشان [هستی] و استغفار رسول ایشان به من [پیش من است]، تا رسول من در میان ایشان [باشد]، عذاب فرستادن روا نیست. همچنین [که] تا رسول ایشان به حضرت من [در محضر من باشد]، عذاب کردن در کرم من، روا نیست. رسول صلی الله علیه و آله شاد شد و دل وی خوش گشت. آن گه اندیشید که اگر گروهی از امت من، در استغفار تقصیر کنند [کوتاهی نمایند] ترسم که [خدا] عذاب فرستد. جبرئیل آمد و گفت: الله تعالی از اندیشه دل تو آگاه است، می گوید: دل خوش دار که بعد از وفات تو تا به قیامت هر شب قدر، جبرئیل را فرستم به زمین تا امت تو را یکان یکان [یک به یک] سلام کند. ای سیّد، تا سلام تو به ایشان می رسید، عذاب نفرستادم [و] تا جبرئیل در شب های قدر می رود و سلام می رساند، عذاب نفرستم.
و گفته اند: رب العالمین در دو وقت بندگان را بر فریشتگان عرضه کند [آن ها را به فرشتگان نشان دهد] یکی در موسم عرفات که حاجیان احرام گرفته، روی به خانه مبارک نهاده، رنج بادیه [صحرا] و جفای عرب کشیده، دل بر غریبی نهاده، خان و مان و اسباب و ضیاع بگذاشته، شربت های نابایست [غیر مطبوع] کشیده یا چشیده، داغ فراق بر دل خویشان نهاده، لباس مصیبت رسیدگان پوشیده؛ آن ساعت که در آن موسم عرفات بایستند، از حق جل جلاله ندا آید به ملائکه آسمان: «انظروا الی عبادی آتونی شعثاً غبرا»[14] )من کل فجّ عمیق( [15] . در نگرید به این بندگان من، سوختگان در راه من، مشتاقان درگاه من؛ از چهار گوشه عالم روی به خانه ما نهاده، راه دور و دراز در پیش گرفته، جان شیرین فدا کرده، لبیک زنان و تکبیر گویان به در خانه ما آمده [اند]، شما گواه باشید که ایشان را با هر چه دارند از تبعات [گناهان]، آمرزیدم و هر که را شفاعت کنند، به ایشان [به خاطر ایشان] بخشیدم و با تحفه های کرامت و هدیه های رحمت بازگردانیدم. دیگر: شب قدر، بندگان را بر فریشتگان جلوه کند، زیرا که در این شب مطیعان در طاعت بیافزایند، عاصیان از معصیت باز گردند، از دست ها بوی مصحف [قرآن] آید، از زبان ها بوی تسبیح آید، از شکم ها بوی گرسنگی آید، از هفت اندام ایشان بوی طاعت آید؛ تنهاشان [بدن هایشان] در نماز، دلهایشان با نیاز، جان هایشان در راز، مُهر مِهر بر دل نهاده، خواست [خواسته های] خود به غارت اندوه داده، یکسره [به] خدمت ما پرداخته! فرمان آید از جبّار کائنات که: این ها آنند که بعضی از شما در حق ایشان گفتند: (أ تجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء)[16] و من ایشان را جواب دادم که (انی اعلم ما لا تعلمون) [17]
[ای گروه و] معاشر مسلمین، امشب مقرّبان آسمان، سلام حق به بندگان می رسانند و انوار و آثار رحمت، بر سر امت محمد صلی الله علیه و آله می افشانند. طاعات [همراه] با تقصیر می پذیرند و معاصی بی شمار می آمرزند. بیایید تا ما نیز نیاز خود عرضه کنیم و به جمع [با هم] گوییم: خداوندا به حرمت سید مختار، به حرمت اتقیا و ابرار، به حرمت مهاجر و انصار، که ما را در این شب بزرگوار، از خلعت رحمت نصیبی تمام ارزانی دار و معاصی ما از ما در گذار، و همه را برسان به دار القرار، یا جلیل و یا جبار، یا کریم و یا غفار.» (کشف الاسرار، میبدی، ص567) بحق سیدنا محمد و اهل بیته الاطهار.

پی نوشت :
[1] . سوره دخان، آیه3.
[2] . تفسیر القمی، ج2، ص431.
[3] . الکافی، ج4، ص157.
[4] . سوره قدر، آیه3.
[5] . به درستی که ما قرآن را در شب قدر نازل کردیم. (سوره قدر، آیه1).
[6] . دعوت شدید به میهمانی خدا. (بحار الانوار، ج93، ص356، ح25.
[7] . یعنی نفس به مرحله انسانیت رسیده باشد و در مرتبه حیوانیت باقی نمانده باشد.
[8] . مقصود بالذات: آن چه به خاطر خودش مورد توجه است، در مقابل مقصود بالعرض: آن چه که برای رسیدن به چیز دیگر، لازم است.
[9] . خداوند نور آسمان ها و زمین است. (سوره نور، آیه35)
[10] . او اول و پایان و پیدا و نهان است. (سوره حدید، آیه3)
[11] . اشاره به آیه «و لقد رآه نزلة اخری عند سدرة المنتهی» (سوره نجم، آیات13و14)
[12] . سوره انفال، آیه33.
[13] . سوره انفال، آیه33.
[14] . اشاره است به روایت محاسن برقی که علامه مجلسی در بحارالانوار آن را نقل کرده است: «یحیى بن إبراهیم، عن أبیه، عن معاویة بن عمار، عن أبی عبدالله علیه السلام قال: قال علی بن الحسین علیهما السلام: أما علمت إذا کان عشیة عرفة ینزل الله فی ملائکة إلى سماء الدنیا ثم یقول: انظروا إلى عبادی أتونی شعثا غبرا أرسلت إلیهم رسولا من وراء وراء، فسألونی ودعونی أشهدکم أنه حق علی أن أجیبهم الیوم قد شفعت محسنهم فی مسیئهم، وقد تقبلت من محسنهم، فأفیضوا مغفورا لکم، ثم یأمر ملکین فیقومان بالمأزمین هذا من هذا الجانب وهذا من هذا الجانب فیقولان: اللهم سلم سلم، فما یکاد یرى من صریع ولا کسیر»
[15] . سوره حج، آیه27.
[16] . آیا کسی را در زمین قرار می دهی که در آن فساد کند و خون ریزی نماید. (سوره بقره، آیه30).
[17] . من چیزی می دانم که شما نمی دانید. (سوره بقره، آیه30).

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.