پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: آخرین سال حیات حضرت امام خمینی (س)را می توان سال فصل الخطاب ها دانست. سالی که مهمترین نامه ها و پیام های حیاتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای آیندگان نوشته شد. علاوه بر وصیت نامه الهی-سیاسی؛ پیام های مهمی چون بازگشت به قانون، منشور برادری و منشور روحانیت از این جمله است. پیش از این به مناسبت سالگرد صدور، منشور برادری و بازگشت به قانون با اتکا به یادداشت ها و مصاحبه های گوناگون مورد کنکاش و تفسیر قرار گرفته است. اینک به مناسبت سوم اسفند 1367 سالروز صدورمنشور روحانیت به بازخوانی این پیام تاریخی می پردازیم. بخش دوم منشور برادری که در آن امام خمینی به تبیین دیدگاه های خود پیرامون کارنامه و وظایف روحانیت پرداخته و سره را از ناسره جداکرده، به شرح ذیل است:
پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: آخرین سال حیات حضرت امام خمینی (س)را می توان سال فصل الخطاب ها دانست. سالی که مهمترین نامه ها و پیام های حیاتی رهبر کبیر انقلاب اسلامی برای آیندگان نوشته شد. علاوه بر وصیت نامه الهی-سیاسی؛ پیام های مهمی چون بازگشت به قانون، منشور برادری و منشور روحانیت از این جمله است. پیش از این به مناسبت سالگرد صدور، منشور برادری و بازگشت به قانون با اتکا به یادداشت ها و مصاحبه های گوناگون مورد کنکاش و تفسیر قرار گرفته است. اینک به مناسبت سوم اسفند 1367 سالروز صدورمنشور روحانیت به بازخوانی این پیام تاریخی می پردازیم. بخش دوم منشور برادری که در آن امام خمینی به تبیین دیدگاه های خود پیرامون کارنامه و وظایف روحانیت پرداخته و سره را از ناسره جداکرده، به شرح ذیل است:
.....همه اینها از برکت خونهاى پاک شهداى عزیز هشت سال نبرد بود، همه اینها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد. چه کوته نظرند آنهایى که خیال مىکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بیفایده است! در حالى که صداى اسلامخواهى افریقا از جنگ هشت ساله ماست، علاقه به اسلام شناسى مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنى در کل جهان از جنگ هشت ساله ماست ..
من در اینجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان به خاطر تحلیلهاى غلط این روزها رسماً معذرت مىخواهم و از خداوند مىخواهم مرا در کنار شهداى جنگ تحمیلى بپذیرد. ما در جنگ براى یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم. راستى مگر فراموش کردهایم که ما براى اداى تکلیف جنگیدهایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند، آن ساعتى هم که مصلحت بقاى انقلاب را در قبول قطعنامه دید و گردن نهاد، باز به وظیفه خود عمل کرده است، آیا از اینکه به وظیفه خود عمل کرده است نگران باشد؟ نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهارنظرها و ابراز عقیدهها به گونهاى غلط عمل کنیم که حزب اللَّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولىاش عدول مىکند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود؟! تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمىشود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به اداى
تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه. اگر همه انبیا و معصومین- علیهم السلام- در زمان و مکان خود مکلف به نتیجه بودند، هرگز نمىبایست از فضاى یشتر از توانایى عمل خود فراتر بروند و سخن بگویند و از اهداف کلى و بلند مدتى که هرگز در حیات ظاهرى آنان جامه عمل نپوشیده است ذکرى به میان آورند. در حالى که به لطف خداوند بزرگ، ملت ما توانسته است در اکثر زمینههایى که شعار داده است به موفقیت نایل شود. ما شعار سرنگونى رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانه فساد و جاسوسى امریکا تماشا کردهایم، ما همه شعارهایمان را با عمل محک زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم.ما چرا خودمان و ملت و مسئولین کشورمان را دست کم بگیریم و همه عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟.
من به طلاب عزیز هشدار مىدهم که علاوه بر اینکه باید مواظب القائات روحانى نماها و مقدس مآبها باشند، از تجربه تلخ روى کار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکردهاند عبرت بگیرند که مبادا گذشته تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزیهاى بیمورد و ساده اندیشیها سبب مراجعت آنان به پستهاى کلیدى و سرنوشت ساز نظام شود ..
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها و امور مهمه کشور به گروهى که عقیده خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گر چه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند. امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوانخود را به گروهها و لیبرالها مىخوریم، آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همه کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همه اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید! چرا جنگ کردید! چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانه جاسوسى را
اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر. و نکته مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهاى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سئوال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمىدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى که دستشان به رادیو- تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینهها کوتاه مىکنم و اطمینان کامل دارم که تمامى مردم در اصول همچون گذشته پشتیبان نظام و انقلاب اسلامى خود هستند که علاوه بر دهها و صدها صحنه اعلام حضور و آمادگى خود امسال نیز در راهپیمایى 22 بهمن حقیقت آمادگى کامل خویش را به جهانیان نشان دادند و واقعاً دشمنان انقلاب را شگفت زده کردند که تا کجا حاضر به فداکارىاند. من در اینجا خود را شرمنده و کوچکتر از آن مىدانم که زبان به
وصف و تقدیر از آنان بگشایم. خداوند پاداش عظیم اینهمه اخلاص و رشد و بندگى را خواهد داد ولى به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىکنند سفارش و نصیحت مىکنم که در گفتار و کلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشتها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. مسئله دیگر اینکه امروز مقابله و تجزیه روحانیت انقلابى به سود کیست؟ دشمنان از دیرباز براى اختلاف افکنى میان روحانیون آماده شدهاند. غفلت از آن، همه چیز را برباد مىدهد. حال اختلاف به هر شکلى باشد، بدبینىشدید نسبت به مسئولین بالا باشد یا مرزبندى فقه سنتى و پویا و امثال آن. اگر طلاب و مدرسین حوزه علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیش بینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى نماها و متحجرین گردد روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد ..
ان شاء اللَّه در بین جامعه مدرسین و طلاب انقلابى اختلافى نیست، اگر باشد بر سر چیست؟ بر سر اصول یا بر سر سلیقهها؟ آیا مدرسین محترم که ستون محکم انقلاب در حوزههاى علمیه بودهاند- نعوذباللَّه- به اسلام و انقلاب و مردم پشت کردهاند؟ مگر همانها نبودند که در کوران مبارزه حکم به غیرقانونى بودن سلطنت دادند؟ مگر همانها نبودند که وقتى یک روحانى به ظاهر در منصب مرجعیت از اسلام و انقلاب فاصله گرفت، او را به مردم معرفى کردند؟ آیا مدرسین عزیز از جبهه و رزمندگان پشتیبانى ننمودند؟ اگر خداى ناکرده اینها شکسته شوند چه نیرویى جاى آنان را خواهد گرفت؟ و آیا ایادى استکبار، روحانى نماهایى را که تا حد مرجعیت تقویت نموده است، فرد دیگرى را بر حوزهها حاکم نمىکنند؟ و یا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب نه غصه مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند مىتوانند در آینده پشتوانه انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعه مدرسین،
پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مىکند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفاده دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مىآورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىکند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایه دارى و دیگرى متهم به التقاطى مىشود که من براى حفظ اعتدالجناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى دادهام، چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مىدانم البته هیچ گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى درد و نق بزن گردد ..
نتیجه مىگیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند. جامعه مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیده احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى عرضه و فرصت طلب و نق زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آمادهتر کنند، حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مىکنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین- علیهم السلام. اما مردم شریف ایران توجه داشته باشند که نوعاً تبلیغاتى که علیه روحانیت انجام مىپذیرد به منظور نابودى روحانیت انقلاب است، ایادى شیطان در تنگناها و سختیها به سراغ مردم مىروند که بگویند روحانیت مسبب مشکلات و نارساییهاست؛ آن هم کدام روحانى، روحانى بىدرد و بىمسئولیت نه، بلکه روحانیتى که در همه حوادث جلوتر از دیگران در معرض خطر بوده است. کسى مدعى آن نیست که
مردم و پابرهنهها مشکلى ندارند و همه امکانات در اختیار مردم است. مسلّم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مىشود و کمبودها و نیازها رخ مىنماید ولى من با یقین شهادت مىدهم که اگر افرادى غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران و جز عدول از همه معتقدات اسلامى و انقلابى چیزى برایمان نمانده بود ..لازم به یادآورى است که ذکر شمهاى از وقایع انقلاب و روحانیت به معناى آن نیست که طلاب و روحانیون عزیز در فرداى این نوشته حرکت تند و انقلابى بنمایند بلکه
هدف، علم و آگاهى به نکتههاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاهها را بهتر بشناسند. اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمىدانم.اجتهاد به همان سبک صحیح است ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست، زمان و مکان دو عنصر تعیین کننده در اجتهادند. مسئلهاى که در قدیم داراى حکمى بوده است به ظاهر همان مسئله در روابط حاکم بر سیاست و اجتماع و اقتصاد یک نظام ممکن است حکم جدیدى پیدا کند، بدان معنا که با شناخت دقیق روابط اقتصادى و اجتماعى و سیاسى همان موضوع اول که از نظر ظاهر با قدیم فرقى نکرده است، واقعاً موضوع جدیدى شده است که قهراً حکم جدیدى مىطلبد. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد. براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهارنظر نمىکنم. آشنایى به روش برخورد با حیلهها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاستها و حتى سیاسیون و فرمولهاى دیکته شده آنان و درک موقعیت و نقاط
قوّت و ضعف دو قطب سرمایه دارى و کمونیزم که در حقیقت استراتژى حکومت بر جهان را ترسیم مىکنند، از ویژگیهاى یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعه بزرگ اسلامى و حتى غیراسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که در خور شأن مجتهد است واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعى فلسفه عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است، حکومت نشان دهنده جنبه عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است، فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تاگور است ..
هدف اساسى این است که ما چگونه مىخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همه ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبه عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در
مسلمانان به وجود آورد. راستى به چه علت است که در پى اعلام حکم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علما در مورد یک مزدور بیگانه (1) اینقدر جهانخواران برافروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پرحماسه مىدانند و از اینکه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزدبگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمىتوانند علیه مقدسات قلمفرسایى کنند مضطرب شدهاند. من قبلًا نیز گفتهام همه توطئههاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که ان شاء اللَّه تمام رگههاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود ..
استکبار غرب شاید تصور کرده است از اینکه اسم بازار مشترک و حصر اقتصادى را به میان بیاورد ما درجا مىزنیم و از اجراى حکم خداوند بزرگ صرف نظر مىنماییم.
خیلى جالب و شگفتانگیز است که این به ظاهر متمدنین و متفکرین وقتى یک نویسنده مزدور با نیش قلم زهرآگین خود احساسات بیش از یک میلیارد انسان و مسلمان را جریحهدار مىکند عدهاى در رابطه با آن شهید مىشوند برایشان مهم نیست و این فاجعه عین دموکراسى و تمدن است اما وقتى بحث اجراى حکم و عدالت به میان مىآید، نوحه رأفت و انسان دوستى سر مىدهند. ما کینه دنیاى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همین نکتهها به دست مىآوریم. قضیه آنان قضیه دفاع از یک فرد نیست، قضیه حمایت از جریان ضد اسلامى و ضدارزشى است که بنگاههاى صهیونیستى و انگلیس و امریکا به راه انداختهاند و با حماقت و عجله خود را رو به روى همه جهان اسلام قرار دادهاند. البته
باید ببینیم که بعض دولتها و حکومتهاى اسلامى چگونه با این فاجعه بزرگ برخورد مىکنند. اینکه دیگر مسئله عرب و عجم و فارس و ایران نیست بلکه اهانت به مقدسات مسلمانان از صدر اسلام تاکنون و از امروز تا همیشه تاریخ است و نتیجه نفوذ بیگانگان در فرهنگ مکتب اسلام است که اگر غفلت کنیم این اول ماجراست و استعمار از این مارهاى خطرناک و قلم به دستان اجیر شده در آستین فراوان دارد ..
ضرورتى نیست که در چنین شرایطى ما به دنبال ایجاد روابط و مناسبات گسترده باشیم، چرا که دشمنان ممکن است تصور کنند که ما به وجود آنان چنان وابسته و علاقه مند شدیم که از کنار اهانت به معتقدات و مقدسات دینى خود ساکت و آرام مىگذریم. آنان که هنوز بر این باورند و تحلیل مىکنند که باید در سیاست و اصول و دیپلماسى خود تجدید نظر نماییم و ما خامى کردهایم و اشتباهات گذشته را نباید تکرار کنیم و معتقدند که شعارهاى تند یا جنگ سبب بدبینى غرب و شرق نسبت به ما و نهایتاً انزواى کشور شده است و اگر ما واقعگرایانه عمل کنیم، آنان با ما برخورد متقابل انسانى مىکنند و احترام متقابل به ملت ما و اسلام و مسلمین مىگذارند. این یک نمونه است که خدا مىخواست پس از انتشار کتاب کفرآمیز «آیات شیطانى» در این زمان اتفاق بیفتد و دنیاى تفرعن و استکبار و بربریت چهره واقعى خود را در دشمنى دیرینهاش با اسلام برملا سازد تا ما از ساده اندیشى به درآییم و همه چیز را به حساب اشتباه و سوء مدیریت و بى تجربگى نگذاریم و با تمام وجود درک کنیم که مسئله اشتباه ما نیست، بلکه تعمد جهانخواران به نابودى اسلام و مسلمین است و الّا مسئله فردى سلمان رشدى آنقدر برایشان
مهم نیست که همه صهیونیستها و استکبار پشت سر او قرار بگیرند ..
روحانیون و مردم عزیز حزب اللَّه و خانوادههاى محترم شهدا حواسشان را جمع کنند که با این تحلیلها و افکار نادرست خون عزیزانشان پایمال نشود. ترس من این است که تحلیلگران امروز، ده سال دیگر بر کرسى قضاوت بنشینند و بگویند که باید دید فتواى اسلامى و حکم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانین دیپلماسى بوده است یا خیر؟
و نتیجه گیرى کنند که چون بیان حکم خدا آثار و تبعاتى داشته است و بازار مشترک وکشورهاى غربى علیه ما موضع گرفتهاند، پس باید خامى نکنیم و از کنار اهانت کنندگان به مقام مقدس پیامبر و اسلام و مکتب بگذریم! خلاصه کلام اینکه ما باید بدون توجه به غرب حیلهگر و شرق متجاوز و فارغ از دیپلماسى حاکم بر جهان در صدد تحقق فقه عملى اسلام برآییم و الّا مادامى که فقه در کتابها و سینه علما مستور بماند، ضررى متوجه جهانخواران نیست و روحانیت تا در همه مسائل و مشکلات حضور فعال نداشته باشد، نمىتواند درک کند که اجتهاد مصطلح براى اداره جامعه کافى نیست. حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آینده جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوههاى رایج اداره امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند. علماى بزرگوار اسلام از هم اکنون باید براى این موضوع فکرى کنند ..
نکته آخرى که توجه به آن لازم است اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشستهاند بلکه براى اجراى حکم خدا راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شدهاند. اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت درامور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانه درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بىسابقه مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.
امیدوارم از نصایح و تذکرات مشفقانه این پدر پیر و این خدمتگزار حقیر خود، دلگیر نشده باشید و در مظان استجابت دعا با انفاس قدسیه و با دلهاى منور خود برایم دعا و طلب مغفرت نمایید. من هم از یاد و دعاى خیر براى روحانیت اصیل و حوزههاى علمى غفلت نمىکنم.
خداوندا! توان علما و روحانیت را در خدمت به دین خود افزون نما. خداوندا! حوزههاى علمیه، این سنگرهاى پاسدارى از فقاهت و اسلام ناب را تا ابد پا برجا بدار.
خداوندا! شهداى روحانیت و حوزهها را از نعم بیکران و رزق حضور خویش بهره مند فرما. خداوندا! به جانبازانشان شفا مرحمت کن و به خانوادههاى شهداشان صبر و اجر مرحمت فرما. مفقودین و اسراشان را هرچه زودتر به اوطانشان برگردان. خداوندا! ارزش خدمت و خدمتگزارى به دین خود و به مردم را در دل و دیدگان ما افزون و جاودانه نما «انک ولى النعم». والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته ..
- 3 اسفند 67.
- روح اللَّه الموسوى الخمینى.
منبع : صحیفه امام، ج21، ص: 284 تا 293
(1)- اشاره به حکم وجوب قتل سلمان رشدى مرتد و ناشرین کتاب ضداخلاقى و ضددینى او.