آیت الله توسلی در نگاه آیت الله العظمی موسوی اردبیلی
مرحوم آیت الله محمد رضا توسلی برجسته ترین چهره دفتر حضرت امام خمینی بود،که تاریخ پر افتخار پنجاه ساله را در رکاب آن حضرت برای خود رقم زد؛و لحظه های عمر خویش را در کنار مظهر زیباترین فضیلت ها و مکارم اخلاق گذراند و جان خود را با اندیشه ناب و زلال معنویت او سیراب کرد.آیت الله توسلی کرامت حقیقی را در معنویت و رهایی و نفی وابستگی به مظاهر مادی و تجملات و دنیا طلبی جستجو کرد.دلدادگی،وفاداری،زهد،اعتدال،دلسوزی،محبت و شجاعت از ویژگی های اخلاقی اوبود که تا پایان عمر بر آنها اصرار ورزید. سخن گفتن از اسوه وفاداری کاری است بس دشوار،اما به منظور حق گذاری به آن عزیز از دست رفته و آشنایی آیندگان با سیر و اندیشه یاران امام، در گفتگوهایی با دوستداران مرحوم آیت الله توسلی و یاران و نزدیکان امام خمینی (س) ،تلاش شده که گوشه ای از زندگی این یار "همیشه با امام " را بازگو کنیم .این گفتگو ها که در روزهای پس از رحلت ایشان انجام شد ، به مناسبت دومین سالروز در گذشت ایشان -27 بهمن - از نظر تان می گذرد :
آیت الله العظمی موسوی اردبیلی :در ذهن ندارم که ایشان را از کجا دیدهام و از کجا دوستیمان شروع شده است. از قبل از انقلاب تا روز رحلت ایشان، من ایشان را میشناختم. از آن دوران از نزدیک با ایشان مانوس شدم. من در قم بودم و هر وقت ایشان مطلع میشد که من به تهران آمدم اگر فرصتی داشت، ایشان را میدیدم. ایشان یک آدم مسلمان بیآزار و بدون نیت مزاحمت برای کسی از زبانش، از قدمش و از فکرش بود. حتی در روزگارانی که ایشان نزدیک به حضرت امام(س) بود و تنظیم اوقات ملاقاتهای حضرت امام(س) با ایشان بود، حتی در آن زمان هم من هیچ اشکالی از ایشان ندیدم. مردی بود سلیم النفس، عالم، عابد و صدیق. اگر دردی داشت درد اسلام بود. ایشان مرد عاشقی بود. وقتی که در کنار امام(س) بود، احساس آرامش میکرد و اگر یک وقتی امام ناراحت میشد، ایشان هم ناراحت میشد. من اصلاً یادم نمیآید که امام راجع به آقای توسلی حرف تندی زده باشند. بعد از مدتی که ما خدمت حضرت امام بودیم و از روزی که به پاریس رفتم برای دیدن حضرت امام و خدمت ایشان بودیم، بعد از پیروزی انقلاب، در دوران حیات ایشان که در قم بودیم، من چیزی از آن دوران یادم نیست اما
ایشان بعد از حضرت امام به اصرار میگفت و همه عشقش به آن بود که خاطرات آن موقع را به یاد بیاوریم، و صحبت از آنروزها کنیم. ایشان کتابهای حضرت امام را بارها و بارها خوانده بود و فتاوای امام را میدانست.
مسائل فقهی امام را خیلی خوب تبیین میکرد. آدم با فضلی بود. آدم موفق و زحمتکشی بود. به آنچه که میدانست عمل میکرد. عالم و عامل بود.
مورد اعتماد حضرت امام بودند و کارهایی که حضرت امام به ایشان میسپردند را به خوبی انجام میدادند.
علاقه ایشان آنقدر زیاد بود که امام را تنها نمیگذاشت و اکثر کارهایی که به امام مربوط میشد را ایشان انجام میداد. تأثری که برای ایشان پیش آمد و منجر به فوت ایشان هم شد مربوط به خطر تحریف اندیشه امام بود.
از این که میدیدند که روند جامعه به گونهای است که نسبت به نزدیکان امام، یاران امام بیتوجهی میشود، ناراحت بودند.
گلایههایی که ایشان در این موضوعات داشت را همه شنیده بودند. ما هم شنیده بودیم. خیلی هم گلهمند بود. من به ایشان گفتم که این موضوع طبیعی است. با امام حسین(ع) با پیغمبر(ص) با بزرگان دیگر هم چنین رفتاری داشتند.
حضرت امام(س) را اکثراً دیدهاند و خط امام را هم اکثراً میشناسند. در دوره خود حضرت امام هم گاهی حرفهایی راجع به ایشان زده میشد و نسبتهایی هم به ایشان داده میشد، که خبر نداشتند. حتی من یک وقتی به امام عرض کردم که این طور که پیش میرود مثل این میماند که به شما بگویند که امام میخواهد از خط امام بیرون برود!