در گفتگویی که با اصرار رسانه ملی با ایشان انجام شد، نکات ظریفی از این دست وجود دارد. ایشان در آغاز سخن می گویند: «بدون هیچ مجامله بگویم، خجلم و پیش خود و خدای خود شرمسارم که زندگی بنده اسوه باشد و باعث تشویق مردم شود تا متابعت کنند و اینکه خود را جزء علما و دانشمندان و زهاد و رجال الهی که شما در نظر دارید از آنها مطلبی تهیه کنید، قرار دهم. خدا می‌داند خودم را قابل نمی‌دانم.»

به گزارش جماران؛ در سالیاد عالم ربانى آیت الله خاتمى، احمد مسجد جامعی در کانال تلگرامی خود نوشت:

 آیت‌الله سید روح الله خاتمی از شخصیت‌های مورد توجه بزرگان و مردم در سراسر ایران و به ویژه در شهر و دیار خود، اردکان بودند. این اعتماد مدیون پیشینة‌ تاریخی روشنی است که عالمانی چون او در سده‌های اخیر در روند تلاش برای حفظ آیین حق و عدالت از خویش متجلی ساخته‌اند. برآنم از منظر پیشینة تاریخی پشتوانه اعتماد مردم و دین‌باوران به روحانیت بپردازم و به مواردی اشاره کنم.

شهر یزد از دیرباز لقب «دارالعباده» گرفته و در پرورش شخصیت‌های ممتاز علمی و فقهی از سهمی سترگ برخوردار بوده است؛ اما همین شهر، با این پیشینة درخشان در گرایش قلبی به اسلام، قرن‌ها زیستگاه زرتشتیان ایران با همة نمادها و نیایش‌ها و میعادگاه‌های آنهاست.

آقای دکتر دبستانی، نماینده زرتشتیان در مجلس شورای اسلامی موارد متعددی از حسن سلوک آیت‌الله خاتمی را در برابر زرتشتیان نقل کرده و درباره رحلت ایشان چنین خاطره‌ای را آورده است: «در مسافرتم به شریف‌آباد (اردکان)، به منزل شوهر خاله‌ام برای گرفتن کلید منزل رفتم. خاله در اولین برخورد گفت: دیدی یتیم شدیم! پرسیدم چه شده است؟ ایشان درگذشت آیت‌الله خاتمی را با تأثر بیان کرد و ادامه داد: او برای همه پدر بود. در حالی که اشک در چشمان خالة هفتاد ساله‌ام حلقه زده بود، گفت: به راستی دوباره یتیم شدیم.»

 او آن چنان بود که در برابر نامگذاری خیابانی در اردکان به نامش واکنش نشان داد و این اقدام را برنتابید. وی در این باره خطاب به شهرداری اردکان نوشت: «یک عده‌ای پیشنهاد کردند که خیابانی به نام این‌جانب نامگذاری کنند که با کمال شدت رد کردم، و اکنون هم راضی نیستم که خیابانی به نامم نامگذاری شود.»

 نکته یاد شده بنا به نقل‌های مختلف درباره آیت‌الله خاتمی کاملاً بارز است. در گفتگویی که با اصرار رسانه ملی با ایشان انجام شد، نکات ظریفی از این دست وجود دارد. ایشان در آغاز سخن می گویند: «بدون هیچ مجامله بگویم، خجلم و پیش خود و خدای خود شرمسارم که زندگی بنده اسوه باشد و باعث تشویق مردم شود تا متابعت کنند و اینکه خود را جزء علما و دانشمندان و زهاد و رجال الهی که شما در نظر دارید از آنها مطلبی تهیه کنید، قرار دهم. خدا می‌داند خودم را قابل نمی‌دانم.»

 جالب‌تر آن است که در ادامه همین بیان کوتاه ایشان مکرر از عباراتی از این قبیل استفاده می‌کنند: «این کارهایی است که وظیفه روحانیت بود»، «این قبیل کارهایی که همگان انجام می‌دادند.» و بالاخره وقتی از تلاش‌های سیاسی خود در پیش از انقلاب یاد می‌کنند، با صداقت و صراحت تمام می‌گویند: «در اردکان بحمدالله سازمان امنیت به آن صورت نبود، به همین دلیل تبلیغات خوب صورت می‌گرفت و فشار نبود.» در حالی که دست کم ایشان می‌توانست در این موارد سکوت کند. از همه مهمتر آنکه ایشان به شدت از بازگفت اقدامات خود پرهیز می‌کرد، با این توجیه که: «این کارها برای خدا باشد گفتن ندارد و اگر برای غیرخدا باشد، ارزش ندارد».

 به تعبیر آیت‌الله سید على خامنه‌ای: «گرچه ایشان درس‌های مختلفی داشتند، اما بالاتر از همه درس‌ها تعلیم اخلاق بود. ایشان عملاً معلم اخلاق بودند.» باری، به تعبیر سعدی:

عالم و عابد و صوفی همه طفلان رهند

مرد اگر هست به جز عارف ربّانی نیست

 

بخشى از مقاله احمدمسجدجامعى در کتاب "زاهد روشنفکر" - انتشارات خانه فرهنگ خاتمى

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.