جی پلاس- وقتی یک دانشجوی رشته پزشکی اعلام می کند که « کِرم تحقیق در خون من افتاده!» صرفاً هدفش جلب توجه نیست. بلکه با این عبارت، دیوانه وار ساعت های متمادی در محیط آزمایشگاه می ماندتا دست آخر با تحقیقاتش سلامت میلیون ها کودک در سراسر جهان را تامین کند. «جوناس سالک»( Jonas Salk)، کاشف واکسن فلج اطفال، این حرف را زد و این کار بزرگ را انجام داد. در روز ۲۸ اکتبر (۶ آبان) سال ۱۹۱۴، دقیقا ۱۰۰ سال پیش، «جوناس ادوارد سالک» در یک خانواده مهاجر یهودی در نیویورک آمریکا به دنیا آمد. مهاجرت خانواده به آمریکا باعث شده بود تا والدین او فرصت کسب تحصیلات آنچنانی را نداشته باشند. در نتیجه، جوناس و دو برادر کوچکترش در یک خانواده غیر دانشگاهی و با فرهنگ مهاجر بزرگ شدند. ورود او به دبیرستان «تاونسند هریس» در سن ۱۳ سالگی سکوی پرش او برای وارد شدن به کالج پزشکی بود. این دبیرستان یک مدرسه دولتی برای دانش آموزان با استعدادی بود که والدین آنها توانایی مالی فرستادن به کالج های خصوصی را نداشتند. شعار سه کلمه ای «مطالعه، مطالعه و مطالعه» دبیرستان باعث شد تا جوناس کمالگرا هر کتابی که قابلیت حمل در دست را داشته باشد زمین نگذارد و دوره چهار ساله دبیرستان را در عرض سه سال تمام کند. جوناس سالک به عنوان یک فرد از طبقه کارگر مهاجر برای به دست آوردن یک صندلی در دانشگاه باید با موانع زیادی رو به رو می شد. اولین مانع او خانواده اش بودند. برخلاف خانواده اش که از جوناس می خواستند در رشته حقوق تحصیل کند، عزمش را برای ورود به رشته پزشکی در دانشگاه جزم کرد. در آن زمان کالج پزشکی شهر نیویورک نه آزمایشگاه مجهزی داشت و نه کتابخانه پرباری که جوناس بتواند در آن دنیای علمی اش را پر بار کند. تنها چیزی که جوناس را در آن کالج نگه داشت فرزندان مهاجر طبقه کارگری بودند که مثل جوناس استعداد داشتند و می خواستند با رقابت و تلاش جایی در جامعه آمریکایی به دست بیاورند. خودش یک بار در مصاحبه ای درباره آن سالها گفت: «به عنوان یک کودک هیچ علاقه ای به علم نداشتم. تنها چیزی که من را جذب می کرد، بشر، طبیعت او و مسائل مربوط به آن بود. چیزی که همچنان در من پا برجاست و از بین نرفته است.»(۱) جوناس سالک با بقیه هم سن و سالانش فرق داشت. این تفاوت حتی در نحوه ورودش به دانشگاه نیز صدق می کرد. او وارد دانشکده پزشکی دانشگاه نیویورک شده بود اما نمی خواست طبابت کند. آزمایشگاه و محیط های تحقیقاتی او را بیشتر جذب می کرد. تا جایی که باعث شد او یک سال تحصیلاتش را رها کند و به تحقیقاتش در زمینه باکتری شناسی پزشکی بپردازد. او درباره لحظلات زندگی اش در آزمایشگاه می گوید: «می دانستم که کمک به یک یک بیماران دردی از آنها دوا نمی کند. بهتر این بود که کمک به نوع بشر صورت بگیرد. این هدف با رفتن به کلاس و حاضر شدن در دانشگاه اتفاق نمی افتاد. فقط ساعت هایی که در آزمایشگاه می گذراندم می توانست به من کمک کند.» با پایان دانشگاه، سالک زندگی تحقیقاتی اش را در «آزمایشگاه دکتر توماس فرانسیس» دانشگاه میشیگان ادامه داد. کار بر ویروس آنفولانزا سرآغاز ورود او به دنیای ویروس ها بود. تلاش او و دکتر فرانسیس در نهایت به کشف و تولید واکسن آنفولانزا منجر شد. سالک و گروه دستیار او نخستین کسانی بودند که این واکسن را امتحان کردند و با انتشار نتیجه آن زمینه تولید انبوه این واکسن را به وجود آوردند. شروع جنگ جهانی دوم و سهمیه بندی دانشگاه ها و آزمایشگاه هایی که یهودیان مهاجر را شامل نمی شد، سالک را به سمت کار در زیرزمین یک بیمارستان کوچک متعلق به شهرداری سوق داد که لوازمش را خودش تهیه کرده بود. شهرت سالک در تولید واکسن آنفولانزا باعث شد تا از او برای شرکت در پروژه تولید واکسن بیماری فلج اطفال به طور رسمی دعوت شود. «فرانکلین روزولت»، رئیس جمهور وقت آمریکا، از جمله افرادی بود که به خاطر فلج اطفال ویلچرنشین شده بودند. موفقیت در این زمینه می توانست رویای سالک را برای کمک به نوع بشر محقق کند. همزمان با شروع این پروژه در سال ۱۹۵۶ مجله «ویزدم» در یک شماره ویژه درباره کار بر روی واکسن فلج اطفال درباره جوناس سالک نوشت:«دو نوع پزشک وجود دارد؛ دسته نخست کسانی هستند که زندگی شان روز و شب در کنار بیماران برای زندگی مبارزه می کنند. این افراد زندگی شان مملو از خاطرات مرگ و زندگی و لحظات غم و شادی است. اما دسته دیگر، افرادی هستند که کنج آزمایشگاه را ترجیح می دهند و در گمنامی به دنبال راه کمکی می گردند تا به همه ابنای بشر کمک کنند.» در سال ۱۹۵۲ بیماری فلج اطفال بعد از جنگ تبدیل به کابوس شده بود. بسیاری از بیمارستان ها برای درمان و قرنطینه افراد مبتلا به این ویروس سالانه میلیونها دلار هزینه می کردند. با این وجود، برنامه بلندپروازانه سالک برای مبارزه با فلج اطفال توسط هیچ دانشگاه یا مرکز تحقیقاتی پذیرفته نشد تا اینکه توانست با کمک دکتر توماس فرانسیس نظر یکی از بیمارستان ها را برای حمایت از پروژه جلب کند. جوناس سالک برای ساخت این واکسن از همان الگوی ساخت واکسن آنفولانزا و به کار بردن ویروس های مرده استفاده کرد. او ابتدا ویروس های مرده از کلیه های میمون های آزمایشگاهی را استخراج و از آنها واکسن تهیه کرد. این واکسن بر روی میمون های سالم نتایج مثبتی داشت. این موفقیت سرآغاز آزمایش واکسن بر روی انسانها بود. خانواده سالک نخستین افرادی بودند که این واکسن را استفاده کردند و از نتایج آن بهره مند شدند. با منتشر شدن نتایج این آزمایش و موفقیت واکسن، ۲۰ هزار پزشک و مامور بهداشت و ۱۸۰ هزار دانش آموز، داوطلب دریافت واکسن شدند. نتایج شگفت انگیز این واکسن بیشتر شبیه یک «معجزه» بود. معجزه ای که باعث شد تا یک روز در کل ایالت متحده به خاطر برگزاری جشن ملی تعطیل شود. پس از تولید واکسن و انفجار شهرت دکتر جوناس سالک از او پرسیدند که حق این اختراع به نام چه کسی ثبت خواهد شد و او در پاسخ گفت: «این واکسن متعلق به همه است و چیزی به عنوان ثبت اختراع وجود ندارد. شما می توانید برای نشان دادن خورشید حق ثبت اختراع بگیرید؟» او در سال ۱۹۶۰ انستیتوی تحقیقاتی اش را در کالیفرنیا راه اندازی کرد. آخرین تلاش او دورخیز برای کشف واکسن علیه ویروس ایدز بود اما رسیدن زمان مرگ نتوانست این دانشمند را بار دیگر برای کمک به نوع بشر مجال دهد. این دانشمند برجسته در صبح روز ۲۳ ژوئن سال ۱۹۹۵ در سن ۸۰ سالگی در کالیفرنیا درگذشت. انتهای پیام

دیدگاه تان را بنویسید